پیمانه ////                                                زخط یار بیاموز مهر با رخ خوب//که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن
پیمانه ////                                                زخط یار بیاموز مهر با رخ خوب//که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن

پیمانه //// زخط یار بیاموز مهر با رخ خوب//که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن

فرهنگی اجتماعی

حضرت قاسم بن الحسن

السلام علی القاسم بن الحسن بن علی ورحمه الله وبرکاته السلام علیک یابن حبیب الله السلام علیک یابن ریحانه رسول الله (1

شب ششم محرم است ،امشب اجازه بدهید بریم درب خانه ابن الکریم یادی از نوگل امام مجتبی (ع)کنیم توکربلا

ای حرمت خانه معموردل  //  وی شجرعشق تودرطوردل

نجل علی درّیتیم حسن// باب همه خلق زمین وزمن

همچوعموماه بنی هاشمی //  چشم وچراغ شهداءقاسمی(2

مقدمه

     عرض کنیم یا امام مجتبی (ع) شما هم امشب بیا تو مجلس ما، آخه امشب صاحب عزا امام مجتبی (ع) است کریم اهل بیت است تو قاموس کریمان عالم راه ندارد این که کسی را از درب خانه خود دست خالی برگردانند هرکس هرحاجتی شرعی دارد دامن این آقازاده رابگیرید، فرج امام زمان فراموش نشود،سلامتی رهبرمون ،جانبازانمان

جانم حسن(2)ای جان جانانم حسن

بمیرم برای آن لحظه ای که اومد خدمت عمو اذن میدان بگیرد. سخت است برای ابی عبدالله به اواجازه بده آخه یادگاربرادرش امام مجتبی است.بعد ازپدر روی دامن ابی عبدالله بزرگ شده آقا یک نگاهی کرد به قاسم

هردونگه بررخ هم دوختید        هردوبه مظلومی هم سوختید

هردور بودید ز سرهوش هم        هردوفتادید درآغوش هم(3

ارباب مقاتل نوشتن عمو و برادرزاده دست به گردن هم انداختن آنقدرگریه کردن تاازحال رفتندولی آقااجازه ندادند،رودست وپای امام افتادوبوسه زدتااجازه گرفت

خون دل ازدیده روان ساختی //خویش به پای عموانداختی

ای عمو حاجات مرادم بده  //   جان عمواذن جهادم بده

باچشمان اشک ریزآمدمیدان شروع کردبه رجزخوندن

ان تنکرونی فاناابنُ الحسن//   سبط النبی المصطفی المُوتَمَن

هذاحسینٌ کالاسیرالمُرتَهَن // بین اُناسٍ لاسُقوا صَوبَ المُزَن

بعدازاینکه جنگ نمایانی کردراوی می گویدچنان شمشیری نانجیب به سراین نوجوان زد،سرشکافته شدباصورت به زمین افتادصداش بلندشد یاعماه امام به عجله آمدکناربدن قاسم جنگ درگرفت بعدازاینکه گردوغبارفرونشست راوی می گوید

فرأیتُ الحسینُ قائمًاعلی رأس الغلامِ وهویَفحَصُ برِجلَیه دیدم حسین بالای سرآن جوان ایستاده،جوان تواحتضارپای خودش به زمین می ساید والحسین یقول: بُعدًا لِقَوم قتلوک  فرمودازرحمت خدادوربادمردمی که توراکشتند 

ثم حمل الغلام علی صدره(3)جنازه روبغل گرفت به سینه چسباندبطرف خیام اومددرحالی که پای اوبه زمین کشیده می شدحالاهرکس کارش داره صدابزندیاحسین                                                                                                                                           

پرورش مرثیه ،اوج مرثیه ،

کاش نمی بردتنت کاین چنین  //  جان دهی وپای زنی برزمین

   دیده بروی عموانداختی //   صورت اودیدی وجان باختی

وسیعلم الذین ظلمواای منقلب ینقلبون                                                                                                          

منبع

1.دمع اسجوم ترجمه نفس المهموم/علامه شعرانی ص 341         

 2.اشعارازدیوان نخل میثم /سازگار/ج1ص234و235و237            3.قصه کربلا/نظری منفردص 340     

  4.ترجمه لهوف سیدابن طاووس/عقیقی بخشایشی/ص140و141              

سردار باوفای امام حسین اباالفضل العباس

السّلام علیک ای العبدُ الصّالح، السّلام علیک یا اباالفضلِ العباس ابن امیرِالمومنین

السلام علیک یابن سیدالوصیین

بیا ازخاک بردار و به دامانت سرم بگذار//  به پیش چشم دشمن پای برچشم ترم بگذار

پیامبر اکرم روکرد به مردم ، فرمود: ای مردم،من شهرعلمم اما این شهر دری داردکه علی بن ابیطالب است انامدینه العلمِ وعلیّ بابها، هرکس بخواهد درب خانه پیغمبرخدا برود،باید اول درب خانه ی علی را بزند.مرحوم آیه الله قاضی هم فرمود: در عالم مکاشفه بر من ثابت شد که آقا ابا عبدالله الحسین (ع) مظهر دریای رحمت الهی هستند اما این دریا درب ورودی دارد که آن وجود نازنین قمر بنی هاشم آقا اباالفضل العباس است.         

مقدمه

ازهمین جا کاروان دلها را ببریم کنار ضریح مطهر آقا قمربنی هاشم

بیا ازخاک برداروبه دامانت سرم بگذار//     به پیش چشم دشمن پای برچشم ترم بگذار

اگرچشمم پرازخون است وجائی بهرپایت نیست   //   بیاچشم انتظارم پابه چشم دیگرم بگذار

سجودعشق طولانی ست من سربرنمی دارم //     اگرخواهی سرافرازم بیاپابرسرم بگذار

عَلَم افتاده سوئی ،مشک سوئی ،دستهاسوئی //   زهم پاشیده شد،شیرازه ای بردفترم بگذار

دستانش راقطع کردندمشک رابه دندان گرفت .دیدتیرهاست که به طرف اوپرتاب می شود.نکندتیربه مشک آب بخورد.نکند مشک پاره شود.گویاعرضه می دارد خدایا هرچه تیراست به بدن من اصابت کندامابه مشک آب نخورد.انگارصدای العطش بچه هارامی شنود فَسَمِعَ الاطفالَ یَتَصارَخونَ مِنَ العَطش(2) انگارصدای سکینه می آیدبه بچه هامی گوید:بچه هاناراحت نباشید. اینقدرناله نکنید.عمویم برای همه تان آب می آورد.عمویم شجاع است.عمویم قدرتش زیادست.عباس عرضه می دارد:ای خدا هرچه زودترمرابه خیمه برسان،اماامان ازآن لحظه که یک تیربه مشک آب خورد.آبهاروی زمین ریخت.عباس دیگرناامیدشد.بادست خالی کجابروم .همان آقائیکه تاچندلحظه قبل گویاصدامی زد ای خدا مرابه خیمه برسان حالادیگرصدامی زند:خدایا کارعباس راهمینجا تمام کن.دیگرروی رفتن به خیمه ندارم.اینجابودکه یک ملعون چنان با عمودآهنین به فرق مبارکش زد.آیابگویم چه شد؟ فسُقِطَ علی الارضِ یُنادِی علیک مِنِّی السّلام اباعبدِالله ،ازروی اسب به زمین افتادصدازد،حسین جان منم رفتم خداحافظ ، تاصدای عباس بلندشد ابی عبدالله باعجله کناربدن برادرآمد.ای برادردارهاقدربرادری رابدانید.وقتی حسین چشمش به بدن قطعه قطعه ی برادرافتادچه حالی به اودست داد.حالت چهره حسین رامرحوم اصفهانی دریک بیت ترسیم کرده است

وبَانَ الاِنکسارُفی جَبِینِه    //  فَاندَکَّتِ الجبالُ مِن حَنینِه

اینقدرچهره حسین شکسته شدکه جاداشت کوههاازناله اومتلاشی شوند.            همه صدابزنیم یاحسین

پرورش مرثیه ،اوج مرثیه ،

و سیعلمُ الذین ظلموا ایَّ مُنقلَبٍ ینقلبون.                                                                                                      

منبع

دل سنگ آب شد ص 290(شعر)، مفاتیح ص 784 زیارت حضرت اباالفضل علیه السلام- مقتل مقرم ص 269به نقل ازمناقب ج 2 ص 222 ریاض المصائب ص 315 ومنتخب طریحی ص 312                 

حضرت عبدالله بن حسن

توجه به کودکان یتیم و سرپرستی و مراقبت از آنها سنتی بود که امیر المومنین(ع) به آن عمل می کرد ، امام حسین(ع) هم به یتیمان توجه خاصی داشت خصوصا به یتیمان برادرش امام حسن(ع)، روز عاشورا به سختی به حضرت قاسم(ع) اجازه میدان داد و هنگام وداع سفارش عبدالله را به حضرت زینب(س) کرد که مراقب او باشد ، امروز می خواهیم برای یتیم 11ساله امام حسن(ع)، «عبدالله» عزاداری کنیم هم رضایت امام حسن(ع) و هم رضایت امام حسین(ع) را جلب کنیم. السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین(ع)

خالق عشق و محبت یا حسین               ای قتیل دشت غربت یا حسین.

ای گل صحرا نورد فاطمه                   ای صفای آل عصمت یا حسین.

ای که جانت سوخت از لب تشنگی       ای فدای کام خشکت یا حسین.

آنقدر سوز عطش بالا گرفت                تا که شد بی نور چشمت یا حسین.

تشنه ام تشنه ترم کن بر غمت             یا بمیرم یا شهادت یا حسین.

 دوست دارم پیشت آیم لحظه ای           تا نمایم با تو صحبت یا حسین.  حسین جان(2)                         

مقدمه 

عبدالله هنگام شهادت امام حسن(ع) کمتر از یک سال داشت ، از وقتی که چشم باز کرده عمویش امام حسین(ع) را دیده و از او محبت دیده ، امام حسین(ع) هم خیلی به او علاقه داشت ، وقتی ابی عبدالله(ع) از روی اسب بر زمین افتاد و توان حرکت نداشت و دشمن او را محاصره کرده بود ، عبدالله تا این صحنه را دید دست خود را از دست عمه اش زینب آزاد کرد و دوان دوان به سوی امام می رفت و فریاد می زد:  والله لا افارق عمّی.(منتهی الامال)  خودش  را به امام رساند.

عبدالله یگانه عاشق به یک نگه شد          کبوتر حرم بود نگین بارگه شد.

با اشک دانه دانه برون ز خیمه گه شد      زخیمه گه روانه به سوی قتله گه شد.

خود را فکند و ناگه بر دامن عمویش       حسین گل حسن را با گریه کرده بویش.

وقتی یکی از دشمنان می خواست با شمشیر به امام حمله کند او دست خود را جلو آورد وفریاد زد: ای نامرد می خواهی عمویم را بکشی؟ شمشیر او دست عبدالله را قطع کرد و ناله عبدالله بلند شد:

 یا عماه(وا ابتاه ... وا اماه)

کن قبولم پسرت هستم من            عاشق و خونجگرت هستم من.

سر خونین تو خون کرده دلم         از رخ ماه تو مولا خجلم.

ناله دادی ز جفای اعدا                دست من گشته چو دست زهرا(س)

امام به او فرمود: صبر کن به زودی به نزد پدرت خواهی رفت عاقبت حرمله ملعون با تیری سه شعبه عبدالله را در آغوش امام به شهادت رساند.      

پرورش مرثیه ،اوج مرثیه ،

تا به بازوی من آمد شمشیر          همچو زهرا شدم از عالم سیر.

هر کجا نشستی مولایت امام زمان(عج) را صدا بزن. یا صاحب الزمان(عج)                                           

منبع

    سالار کربلا ص 15449            منتهی الامال ج1       کشته اشک ص

حضرت علی اضغر

کسی که به مقام بندگی خدا می رسد به راحتی بزرگترین مصیبتها را تحمل می کند ، همه چیزش را فدای بندگی می کند، بچه هاش، برادرش، خواهرش و تمام زندگیش فدا می کند، فرزند شیر خواره اش را در اوج غربت فدای عبودیت می کند، شما ببینید شنیدن کشته شدن طفل شش ماهه برای کسی که حتی هیچ نسبتی با این طفل ندارد سخت است و جانسوز چه برسد به کسی که، به پدری که بر روی دست خود گلوی پاره پارة فرزند شیر خواره اش را ببینددر محضر مرحوم میرزای قمی ذکر مصیبت حضرت علی اصغر(ع) خوانده شد نقل شده ایشان با صیحه ای بیهوش شدند وقتی به هوش آمدند فرمودند: در مقابل من مصیبت علی اصغر را نخوانید ، آنقدر جانسوز است که طاقت شنیدنش را ندارم.   

 السلام علی علی الکبیر،  السلام علی الرضیع الصغیر السلام علیک یا ابا عبدالله، السلام علی المحتسب الصابر، السلام علی المظلوم بلا ناصر،

من کودکی شهیدم و در خون شناورم              نشکفته گل ز گلشن زهرا و حیدرم.

امشب بیا بریم در خانة باب الحوائج ششماهه کربلا ، به خدا اینها کوچک و بزرگ ندارند ، زن و مرد ندارند ، دختر و پسر ندارند ، همه شان در خانه خدا آبرو دارند ، همه شان باب الحوائج اند. امشب بگو خدا به آبروی گلوی پاره پارة علی اصغر ابی عبدالله

مقدمه

 من کودکی شهیدم و در خون شناورم            نشکفته گل ز گلشن زهرا و حیدرم.

بر روی دست باب چنان دست و پا زدم         تا عرش حق لرزه بیفتد ز پرپرم.

دیدم که باب تشنه لبم بی معین ویار             یاری نموده ام پدرم را به پیکرم.

دیدم عدو گلوی مرا می کند نشان              لبخند تشنگی به لب آمد زداورم.

مردم ببینید ابی عبدالله گویا زره را از تن بیرون آورد عبا به دوش انداخت. کلاه خود را برداشت عمامه به سر گذاشت. شمشیر را باز کرد اما چیزی زیر عبا گرفته ، بعضی ها خیال کردند قرآن است و می خواهد با مردم اتمام حجت کند. وقتی در مقابل دشمن ایستاد ناگهان ببینند طفل شیر خواره از زیر عبا آورد و روی دست بلند کرد و جملاتی فرمود:  الا ترون کیف یتلظّی عطشا.

آیا می بینید چگونه تلظی می کند؟ تلظی عرب به آن وقتی می گوید که ماهی را از آب می گیرند و در کنار ساحل می اندازند این ماهی آنقدرلب و دهان باز و بسته می کند تا از تشنگی جان می دهد. گویا ابی عبدالله فرمود: نگاه کنید ببینید طفل من از تشنگی لب و دهان خود را باز و بسته می کند اگر به او آب ندهید جان می دهد! آیا جواب دادند؟ ناگهان سیدالشهدا ببیند فذبحه من الاذن الی الاذن و من الورید الی الورید ، گوش تا گوش علی پاره شد. من در کنار آبّ روان منتظر به آب                      نا گه که تیر حرمله آمد به پیکرم.                                                   

پرورش مرثیه ،اوج مرثیه ،

بر حال من امام زمان گریه می کند                      آن منتقم به خون من و هم برادرم.

هر کجا نشسته ای سه مرتبه صدا بزن:                   یا حسین ، یا حسین ، یا حسین                             

منبع

اشعار: از کتابی نقل نشده است.مرثیه: بخشی از آن از نفس المهموم (ترجمه) در کربلا چه گذشت. ص442 به نقل از تذکره الخواص ص227     و روضه الشهدا ص426 و مقتل چهارده معصوم ج2 ص170 به نقل از تذکره ص227 و ینابیع الموده ص 415   

روضه حضرت علی اکبر

 

السّلام علیک یا اوَّل قتیلٍ من نسل خیر سلیل(1) السّلام علی عَلِیٍّ الکبیر(2

   ای خداجلوه ونبی مرآت                مرتضی خصلت و حسین صفات

انبیاء درجلال تو شده محو             اولیاء بر جمال تو همه مات

خاتم الانبیاء ز سر تا پا                  سیدالاوصیاء ز پا تا سر

ماه کنعان سیدالشهداء                   یوسف کربلا علی اکبر

از امام صادق (ع)سوال شد بالاترین لذتها چیست؟ فرمودند : فرزندی که پدر به حد رشد و بلوغ رسانده و جلوی چشم پدر راه برود و پدر به قد و بالای او نگاه کند دوباره سوال شد سخت ترین مصیبتها چیست؟ فرمودند: همان جوان در مقابل دیدگان پدر از دست برود            

مقدمه

    امشب شب جوان ازدست داده هاست، باباهای شهداءکج انشسته اید،شماامشب برای حاجتمندان دعا کنید. گرفتارها، مشکل دارها، جوان دارهاامشب دامن پدراین شهیدی که کشکول گدائیمون رفته درب خانه اش رابگیریدبگوآقابه جان جوانت،جوابم بده اگرمی خواهی دلت آماده روضه بشه همه صداش بزنید:            جانم حسین(2)ای جان جانانم حسین

آقاجان چه گذشت به شما آن موقعی که علی اکبرآمد اذن میدان خواست .ارباب مقاتل نوشتند فأذِنَ له ثم نَظَرالیهِ نظرآیِسٍ منه واَرخَی عینَهُ وبَکَی.  ابی عبدالله فورااجازه دادن یک نگاه مأیوسانه ای به چهره وقدوبالای اوکردبی اختیار اشک ازچشمشان جاری شدفرمودند اللّهم اشهَدفَقَد بَرَزَالیهم غلامٌ اَشبَهُ الناسِ خَلقًا وخُلقًاومنطِقًابرسولک خدایاتو شاهدباش جوانی به میدان می رودکه ازلحاظ اندام وچهره واخلاق وگفتارازهمه مردم به رسول توشبیه تراست

  ای باباجان گمان مدارکه گفتم برو،دل ازتوبریدم            نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم                       دلم به پیش تو،جان درقفات،دیده به قامت           خدای داندودل شاهداست من چه کشیدم

لحظاتی جنگ نمایانی کرد برگشت به طرف بابا عرضه داشت:یا اَبَه! العطشُ قد قَتَلَنِی و ثِقلُ الحدیدِ قد اَجهَدَنی فَهَل الَی شَربَهٍ من الماءِ سبیلٌ؟ بابا تشنگی جان مرا به لب رسانده، سنگینی لباس جنگ مرا به رنج انداخته آیا جرعة آبی هست بنوشم؟ فرمود نه عزیزدلم باز گرد نزدیک است بدست جدت رسول الله(ص) سیراب شوی. به میدان برگشت، جنگ سختی در گرفت ، تیر به بدن نازنینش خورده یک وقت صداش بلند شد یا ابتاه علیک مِنِّی السّلام آقا به عجله آمد کنار بدن علی اکبر ، جنازه  رو بغل گرفت دلش آرام نشد یک وقت دیدند و وَضَعَ خَدَّهُ علی خَدِّهِ صورت به صورت جوانش گذاشت فرمود: یا بُنیّ قَتَلَ اللهُ قومًا قتلُوک خدا بکشد آنکه تو را کشت بابا جان علَی الدُّنیا بعدَکَ العَفا.(3)                                                       

پرورش مرثیه ،اوج مرثیه ،

نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه خولی                زمانه کشت مرا لحظه ای که داغ تو دیدم

       سزد به غربت من هر جوان و پیر بگرید           که شد بخون جوانم خضاب موی سفیدم

الا  لعنه الله علی القوم الظالمین                                                                                                                   

منبع

.دمع سجوم/ترجمه نفس المهموم /علامه شعرانی /ص 329                           2.زیارت ناحیه مقدسه1

 3.ترجمه لهوف ابن طاوس /عقیقی بخشایشی  ص 138و139             

 اشعار از دیوان نخل میثم /سازگار /ج1/ ص 215- 216- 227- 228

حضرت رقیه

امام حسین علیه السلام دختری دارد که گویا نام او فاطمه صغیره بوده ولی بیشتر به رقیه مشهور شده، هم او به پدرعلاقه زیادی دارد و هم پدر به او و شاید یکی ازجهات علاقه امام این بود که مادر این دختر از دنیا رفته بود(1)واباعبدالله همه هستی او بود حتی در اوج حوادث درد دلهایش رابه بابامی گفت راوی می گوید دیدم وقتی امام سوی میدان می آمدکودکی باقدمهای لرزان خود را به آقارسانید ودامن او راگرفت:

یاابه اُنظرالَیَّ بابابه من نگاه کن.فاِنِّی عطشانً  بابا من تشنه ام اشک ازدیدگان حضرت جاری شد فرمود: بُنَیَّه اللهُ یُسقیکِ فانَّهُ وکیلی می دانم تشنه ای خداوندتوراسیراب کند گفتنداورقیه دخترامام است (2) دلهاراروانه حرم کوچک وباصفای آن عزیزی کنیم که حرمش نیازبه روضه خوان نداردوبادستهای کوچکش گره های بزرگ را بازکرده، او که درس فدا شدن در راه امام زمان را به همه ما می دهد

مقدمه

 السّلام علیکِ یابنتَ ولیِّ الله السلام علیک یااخت ولی الله السلام علیک یابنت الحسین الشهید(3

ای محبان مدفنم گرکنج ویران خانه است             خوب می دانید جای گنج درویرانه است

کودکی بودم سه ساله نازپرورد حسین                   رفتم ازدنیاوقبرم کنج زندان خانه است

همین حرم با صفا یک روزی خرابه شام بوده ،که نیمه شبی سه ساله ازخواب بیدارشد هی صدامی زند أین ابی؟پدرم کجاست؟الان اورادیدم .اهل خرابه دورش راگرفتنداماهرقدرنوازش می کنندآرام نمی گیرد آخه دخترعزیز پدر است اگر نازی کند دختر خریدارش پدر باشد. اما اوکه بابا نداره صدای شیون از همه بلند شدگویا مصیبتها تازه شده برسر و صورت می زنند. یک مرتبه دیدند خرابه نورانی شد طبقی را وارد کردند جلوی رقیه گذاشتند دستمالی برآن قرار دارد. بادستهای کوچک دستمال راکنار زد یا الله یاحسین چشمش افتادبه سربریده بابا یه ناله ای زدسررابلندکردبه دامن گرفت مانندزهرا ی مرضیه سلام الله علیها برای حسین مادری کردنگفت من را زدند بدنم کبوده نه !بلکه مانند مادری که در دیدار عزیزش همه درد های خودش را فراموش می کند صدازد:یاابتاه من ذالَّذی قَطَعَ وَرِیدَک؟ کی سرتوروازبدن جداکرده ؟ یاابتاه من ذالَّذی خَضَبَکَ بدِمائک؟ چه کسی محاسنت رابه خونت رنگین کرد؟(4) سر را به سینه چسبانید و گریه می کرد آخ بمیرم (یا بقیه الله) دیدند لبها را بر لبهای بابا گذاشت ناله ای زد و به زمین افتاد هر چه او را صدا زدند: رقیه جان ، عزیز برادرم ، جوابی نمی آید.(5

گوشه خرابه غوغا شد               رقیه فدای بابا شد.

همه بگوئید یا حسین.                                                                                                                                   

پرورش مرثیه ،اوج مرثیه ،

پدر فدای رخ نورانیت                                   سنگ جفا که زد به پیشانیت

ای گل خوشبو ز درختت که چید؟                تیغ که رگهای گلویت درید                                               

منبع

2.انوارالشهاده. 1سرگذشت جانسوزحضرت رقیه (تحقیق محمدی اشتهاردی)                  

  قسمتی اززیارت نامه حضرت         4 . نفس المهموم،منتخب طریحی     5.منتهی الآمال3

منبع