پیمانه ////                                                زخط یار بیاموز مهر با رخ خوب//که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن
پیمانه ////                                                زخط یار بیاموز مهر با رخ خوب//که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن

پیمانه //// زخط یار بیاموز مهر با رخ خوب//که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن

فرهنگی اجتماعی

سردار باوفای امام حسین اباالفضل العباس

السّلام علیک ای العبدُ الصّالح، السّلام علیک یا اباالفضلِ العباس ابن امیرِالمومنین

السلام علیک یابن سیدالوصیین

بیا ازخاک بردار و به دامانت سرم بگذار//  به پیش چشم دشمن پای برچشم ترم بگذار

پیامبر اکرم روکرد به مردم ، فرمود: ای مردم،من شهرعلمم اما این شهر دری داردکه علی بن ابیطالب است انامدینه العلمِ وعلیّ بابها، هرکس بخواهد درب خانه پیغمبرخدا برود،باید اول درب خانه ی علی را بزند.مرحوم آیه الله قاضی هم فرمود: در عالم مکاشفه بر من ثابت شد که آقا ابا عبدالله الحسین (ع) مظهر دریای رحمت الهی هستند اما این دریا درب ورودی دارد که آن وجود نازنین قمر بنی هاشم آقا اباالفضل العباس است.         

مقدمه

ازهمین جا کاروان دلها را ببریم کنار ضریح مطهر آقا قمربنی هاشم

بیا ازخاک برداروبه دامانت سرم بگذار//     به پیش چشم دشمن پای برچشم ترم بگذار

اگرچشمم پرازخون است وجائی بهرپایت نیست   //   بیاچشم انتظارم پابه چشم دیگرم بگذار

سجودعشق طولانی ست من سربرنمی دارم //     اگرخواهی سرافرازم بیاپابرسرم بگذار

عَلَم افتاده سوئی ،مشک سوئی ،دستهاسوئی //   زهم پاشیده شد،شیرازه ای بردفترم بگذار

دستانش راقطع کردندمشک رابه دندان گرفت .دیدتیرهاست که به طرف اوپرتاب می شود.نکندتیربه مشک آب بخورد.نکند مشک پاره شود.گویاعرضه می دارد خدایا هرچه تیراست به بدن من اصابت کندامابه مشک آب نخورد.انگارصدای العطش بچه هارامی شنود فَسَمِعَ الاطفالَ یَتَصارَخونَ مِنَ العَطش(2) انگارصدای سکینه می آیدبه بچه هامی گوید:بچه هاناراحت نباشید. اینقدرناله نکنید.عمویم برای همه تان آب می آورد.عمویم شجاع است.عمویم قدرتش زیادست.عباس عرضه می دارد:ای خدا هرچه زودترمرابه خیمه برسان،اماامان ازآن لحظه که یک تیربه مشک آب خورد.آبهاروی زمین ریخت.عباس دیگرناامیدشد.بادست خالی کجابروم .همان آقائیکه تاچندلحظه قبل گویاصدامی زد ای خدا مرابه خیمه برسان حالادیگرصدامی زند:خدایا کارعباس راهمینجا تمام کن.دیگرروی رفتن به خیمه ندارم.اینجابودکه یک ملعون چنان با عمودآهنین به فرق مبارکش زد.آیابگویم چه شد؟ فسُقِطَ علی الارضِ یُنادِی علیک مِنِّی السّلام اباعبدِالله ،ازروی اسب به زمین افتادصدازد،حسین جان منم رفتم خداحافظ ، تاصدای عباس بلندشد ابی عبدالله باعجله کناربدن برادرآمد.ای برادردارهاقدربرادری رابدانید.وقتی حسین چشمش به بدن قطعه قطعه ی برادرافتادچه حالی به اودست داد.حالت چهره حسین رامرحوم اصفهانی دریک بیت ترسیم کرده است

وبَانَ الاِنکسارُفی جَبِینِه    //  فَاندَکَّتِ الجبالُ مِن حَنینِه

اینقدرچهره حسین شکسته شدکه جاداشت کوههاازناله اومتلاشی شوند.            همه صدابزنیم یاحسین

پرورش مرثیه ،اوج مرثیه ،

و سیعلمُ الذین ظلموا ایَّ مُنقلَبٍ ینقلبون.                                                                                                      

منبع

دل سنگ آب شد ص 290(شعر)، مفاتیح ص 784 زیارت حضرت اباالفضل علیه السلام- مقتل مقرم ص 269به نقل ازمناقب ج 2 ص 222 ریاض المصائب ص 315 ومنتخب طریحی ص 312                 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد