پیمانه

پیمانه

فرهنگی اجتماعی
پیمانه

پیمانه

فرهنگی اجتماعی

نامه ای به دختران سرزمین نجیب زادگان، ایران جان عزیزم

سلام بر همه دختران سرزمینم ایران

دخترم بدان که مطالبی که با تو در میان می گذارم از جانب پدری دلسوز است که جز  خوشبختی وعاقبت به خیری برای تو چیزی نمی خواهد دخترم در ابتدای امر باید بگویم که بشر همواره با سه سوال اساسی مواجه بوده است اول اینکه از کجا آمده ام؟ برای چه آمده ام؟ به کجا می خواهم بروم؟ جواب این پرسشها مسیر روشنی را برایمان آشکار می سازد،  از کجا آمده ام ما را به توحید وخداشناسی می رساند. اینکه جهان خالقی مهربان ومدبر وحکیم دارد که به همه لطف دارد و بندگانش را رها نمی کند واین جهان عبث آفریده نشده است و خداوند هدفی داشته ودارد و گفته است تنها مرا بپرستید ومرا عبادت کنید و شیطان را از خود دور کنید واگر به یاد من باشید من هم به یادتان هستم وشما را فراموش نمیکنم و پشتیبانتان هستم وقتی انسان چنین پشتیبان قوی ومحکمی داشته باشد دلش آرام می گیرد که الا بذکر الله تطمئن القلوب.  خدا وند برای هدایت انسانها پیامبران زیادی را فرستاده تا دست بشر را بگیرند وآنها را به یکتا پرستی و اعمال شایسته ای که خداوند خواسته راهنمایی نمایند.


 دخترم تمام امر و نهی های دین که خداوند گفته است از روی دوست داشتن خدانسبت به بنده اش بوده و خیر بنده اش را خواسته ما باید در برابر فرامین خداوند که از سر لطف است مطیع وتسلیم باشیم ودر برابر فرمانهای خدا چون وچرا نکنیم وشاکر نعمتهای اوباشیم.


دخترم خداوند بشر را آزاد آفریده اما نه هر جور آزادی ، آزادی که در آن مقررات الهی رعایت شود وبه دیگر فرزندان بشر ظلم نشود مثالی می زنم تا روشنتر شود فرض کن من آزادم رانندگی کنم اما اینکه هر جور دلم می خواهد رانندگی کنم آزادی گفته نمی شود چون اگر اینجور تعریفی از آزادی داشته باشیم سنگی روی سنگی بند نمی شود برای همین هرجامعه ای برا ی اینکه بتواند درست از آزادی بهره ببرد قوانینی وضع نموده تا مشکلی پیش نیاید. اینکه هر کس بگوید من دلم می خواهد هرجور خواسته باشم راه بروم بپوشم وبنوشم و...  که استدلال منطقی وقابل پذیرشی نیست. چون اگر این جور باشد کسی خواهد گفت من می خواهم این ماشین را آتش بزنم من می خواهم از دیوار خانه مردم بالا بروم و ازاین قبیل چیزها. که عقل انسان هم این را نمی پذیرد و منطقی هم نیست. 


دخترم بدان که در دنیا ادیان ومذاهب و آیین های مختلفی وجود دارد و خصوص در عصر حاضر که عرفان های کاذب  و دین های نو ظهور هم قد علم کرده اند و از طریق رسانه های دیداری وشنیداری با الفاظ زیبا سعی در فریب اذهان جوانان دارند. اما بدان که در بین همه ادیان، اسلام تنها دین نجات بخشی است که می تواند بشر را به سر منزل هستی وکمال قرب الهی برساند و قرآن این کتاب کامل برای هدایت بشر که بر بهترین بنده خدا یعنی محمد مصطفی نازل شده و اهل بیت که قرآن ناطقند و رفتار و گفتار و کردارشان الگوی بشریت که اگر بشر به قرآن واهل بیت چنگ زند هیچ گاه گمراه نخواهد شد. ما انسانها اگرچه خطاها اشتباهاتی داریم اما هرگز نباید از رحمت وسیع خداوند نا امید شویم باید بر او در زندگی توکل کنیم با او درد دل کنیم او شنوای داناست و امورمان را به او بسپاریم و از ذکر او غافل نشویم بدون شک دخترم او ما را کفایت میکند ودستمان را میگیرد کافیست از او طلب کنیم.


دخترم بدان وآگاه باش که زندگی فراز و فرودها سختی ها وآسانی ها تلخی ها وشیرنی های زیادی دارد شکست ها نباید منجر به نا امیدی شود قران می گوید همانا همراه هر سختی آسانی هم هست  بله بعد از گریه آخر خنده ای هم هست. دخترم خداوند بشر را با انواع مختلف ریخت وقیافه های زیاد ومتنوعی آفریده است و تفاوت هاجزو ذات جهان است رنگها ونژادها وزبانها و.... همه جز زیبایی چیزی نیست اما همه اینها ملاک انسانیت نیست بلکه خدا می گوید گرامی ترین شما با تقوا ترین شماست. حکمت خدا اینگونه بوده است نباید ناشکری کنیم و با خدا بجنگیم که چرا منو اینجوری آفریدی چرا لب و لوچه من اینجوریه و فلان بهمان این خطورات شیطانی را باید از خود دور کرد به یاد نعمت های پروردگار که به ما داده باید افتاد وشاکرش بود


 دخترم  همواره باید خدا را دوست داشته باشی خودت راهم دوست داشته باشی و پدر ومادرت و کشورت وزادگاهت را

همچنین بدان که هریک از ما بیهوده آفریده نشده ایم. 


دخترم هریک از اعضا و جوارح بر ما حقی دارند چشم وگوش و زبان و... همانطور که خوردن غذای آلوده باعث مسمومیت می شود یک موسیقی بد هم می تواند باعث مسمومیت شود گاهی کلام فریبنده یا دیدن یک عکس بد یا فیلم و منظره نامناسب می تواند باعث مسمومیت ذهن وفکر شود و انسان را از خدا دور کند.  لازمه زندگی دوست داشتن و محبت کردن است. دخترم هنر باید در خدمت رشد وتعالی بشر قرار گیرد چه هنرهایی که انسان را از صراط مستقیم الهی باز می دارد خوب اندیشه کن و بدان که در مسیر زندگی وقتی با یاد خدا باشی تمامی اضطرابها واسترس ها ونگرانی ها از بین می رود ودل به یاد او آرام می گیرد.  


دخترم امیدوارم خودت نیز با مطالعه کتابهای سودمند بتوانی به مقصود والای خودت دست یابی. به نماز وقرآن ودعاهای امام سجاد و... خودت را عادت بده بر انجام اینکار وهمیشه دوستان خوبی که تو را به خدا نزدیک می کنند انتخاب کن ویا حتی تو بر دوستانت تاثیر مثبت بگذار برای پدرو مادرت هم دعا کن که اولا این مطالبی که با تو در میان نهادم  در خودم تاثیر گذار باشد ومرا هم خداوند ببخشد اگر کوتاهی کردم. 


اما در خصوص حجاب: دخترم وقتی وارد تیم ورزشی خاصی می شوی باید رنگ، مدل لباست هماهنگ با همان تیم باشد. قواعد بازی همان تیم را باید به رسمیت بشناسی. لذا وقتی وارد تیم اسلام می شوی باید همه ی قواعد آن (اعم از پوشش، اخلاق، رفتار در همه عرصه) را بپذیری. دخترم این شعار یهودیان است که می گویند: آن بخش از دین را می پذیریم که با امیالمان هماهنگ است.  دخترم اگر ظاهر خوبی داری برای استفاده خوب از آن، خوب مراقب باطن و ظاهر خود باش. آن طلافروش  است که به گاوصندوق نیاز دارد نه سبزی فروش. کم نیستند دختران باحجاب نوجوانی که بدلیل ضعف بنیه فکری در این زمینه به محض ورود به محیط های بزرگتر (مثلاً دانشگاه) و فاصله گرفتن از والدین رو به بدحجابی و بد پوششی می آورند.

این هم دستور خداوند در قرآن کریم که می فرماید: 

یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِىُّ قُل لِّأَزْوَٰجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَآءِ ٱلْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَٰبِیبِهِنَّ ۚ ذَٰلِکَ أَدْنَىٰٓ أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ ۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورًۭا رَّحِیمًۭا 


ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [= روسری‌های بلند] خود را بر خویش فروافکنند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است؛ (و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است. سوره احزاب آیه ۵۹

دخترم از اینکه این مطالب را میخوانی  و عمل میکنی تشکر میکنم
دوستدار ودعا گوی تو  

علیرضا کمیلی

جنگ روایتها


در جنگ روایت ها
هرعکس شده سوژه
هر سوژه شده هجمه
هر هجمه شده نشتر
نشتر شده یک جلاد
                                در جنگ روایتها
دربوق همه دشمن
درصفحه اینستا
ابلیس به هر شکلی
رقصد به دل برخی
تا آن که فرو بلعد
حریت و غیرت را
                              در جنگ روایتها
یک روز ندا سلطان
شد فتنه آن دوران
یک روز دگر مهسا
شد قصه شیطانها

                             در جنگ روایتها
از نام عزیز زن
آن مادر دورانها
کردند علم آزادی
تا باز شود غوغا     
                             در جنگ روایتها
با هر هنر شیطان
آغوش به رایگان
تاج سرشان دادند
تا ناخن پا عریان
                         در جنگ روایتها
مزدور فریب خورده
چون گرگ به خون تشنه
با نفرت و با کینه
رفت از پی این فتنه
آشوب کند برپا
                       در جنگ روایتها
جلباب زن ایران
بریدن و با زوزه
با آن دک و آن پوزه
گفتند که نمی خواهیم
این جامه واین وصله
                           در جنگ روایتها
ابلیس ز حق رانده
با هر خدم و جوجه
مستانه زده خنده
تا حرمت وعزت را
حراج کند ساده
                     درجنگ روایتها
ای جاهل وا رفته
بی فکر و بد اندیشه
برگرد از این جاده
شیطان شده درمانده
چون نصرت حق با ما
                     در جنگ روایتها
«علیرضا کمیلی» 

نامه عرفانی امام در آخرین روزهای ماه شعبان به عروسشان



امام خمینی در نامه ای که به درخواست بانو فاطمه طباطبایی، عروسشان خطاب به ایشان نوشتند، اندرزهایی عرفانی و اخلاقی را یادآور شدند. در این نامه که به تاریخ اردیبهشت سال 66 مطابق با شعبان 1407 قمری نگارش شده است، به پایان یافتن روزهای ماه شعبان و آماده نبودن برای ورود به ضیافت الهی اشاره شده و اینکه با همه این اوصاف نباید از رحمت الهی ناامید بود، متن این نامه به شرح زیر است: 

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‌

فاطى دختر عزیزم، از من مى‌ خواهى براى تو چیزى بنویسم؛ چه بنویسد کسى که خود مبتلاى به نفس اماره بالسوء است و هرگز نتوانسته بلکه نخواسته این بت بزرگ را بشکند. اکنون در آستانه شهر اللَّه و مقام ضیافت اللَّه هستیم و من خود اقرار دارم که لایق این ضیافت نیستم. شهر شعبان المعظم که شهر امامان است در شرف گذشتن و ما خود را نتوانستیم مهیا کنیم براى شهر اللَّه. دعاها را گاهى با لقلقه لسان خواندم و از آنها چیزى حاصل نشد در این آخر شهر عرض مى‌ کنم، اللَّهُمَّ انْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیِما مَضى‌ مِنْ شَعبانَ فَاغْفِرْ لَنا فِیما بَقِىَ مِنهُ(1) از رحمت حق تعالى مأیوس نیستم و مباش، در دنیا [مباد] روزى که گناهان به آنجا رسد که از رحمت حق مأیوس شویم. دخترم این چند روز خواهد گذشت چه با عیش و نوش و چه با رنج و تعب؛ چه با غفلت از فطرت و چه با توجه به آن. عزیزم، خداوند- جل وعلا- نور هدایت را در همه مخلوقات خصوصاً انسان نهفته است.

فطرت اللَّه، ما را خواهى نخواهى به او متوجه کرده و همه مخلوقات در هر حدى که هستند و به هر مذهبى که گراییده‌ اند جز به حق تعالى و کمال مطلق به هیچ چیز توجه ندارند به حسب فطرت؛ گرچه خود ندانند و معتقد به غیر آن باشند انسان کمال مطلق را مى‌ جوید و مى‌ خواهد چه آنان که به توهّم بت را مى‌ پرستند و چه آنهایى که حق- جل وعلا- را منکرند و به دنبال ریاست. ملحدها گمان مى‌ کنند متوجه به دنیا و خواستار ریاست و زعامت هستند، لکن به حسب واقع متوجه و خواهان قدرت مطلقه هستند و در جستجوى کمال مطلق و خود گمان خلاف مى‌ کنند و شاید عذاب و عقاب براى همین جهل و توهّمات باشد. تو که مثلًا دنبال لباس خوب هستى و زینت بهتر، دنبال حق مى‌ گردى و کاخ‌ نشینان نیز دنبال قدرت مطلق هستند وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إلّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ(2) وَ قَضى‌ رَبُّکَ الّا تَعْبُدوا إِلّا إِیَّاهُ(3) بنا بر وجهى این کلام دامنه دارد. بهتر آنکه درز بگیرم و تو را و خود و همگان را به خداى تعالى بسپارم. و السلام علیک و على عباد اللَّه الصالحین.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‌»

 

1. « پروردگارا اگر ما را در ایامى که از« شعبان» گذشته است نیامرزیده‌ اى پس ببخشاى ما را در باقیمانده آن». دعاى آخر ماه شعبان.

2. بخشى از آیه 44 سوره اسراء:« و هیچ موجودى نیست جز آنکه او را تسبیح مى‌ کند ولى شما تسبیحشان را نمى‌ فهمید».

3. بخشى از آیه 23 سوره اسراء:« پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید».

صحیفه امام؛ ج‌20، ص 253-254

اعتماد به خویشتن

 اعتماد به خویشتن

              1.نقاط ضعف خود را تقویت کنید.

2.سعی کنید استعدادهاو توانایی های خود را هرچه بیشتر افزایش دهید.

3. خیلی خودتان را با دیگران مقایسه نکنید .

4. هرگاه فکر منفی میخواهد ذهنتان را به خود مشغول کند با وارد کردن فکر مثبت آن را از مغزتان دور کنید .

5. مسایل وموانع را در ذهنتان بزرگ نکنید وهر مانعی را کوچک وبی ارزش بشمارید .

6. خود را به ذات احدیت، خداوند تبارک وتعالی بسپارید وبه خود مغرور نشوید .

7.  روزی چند بار این جمله را به خودتان تلقین کنید : « من میتوانم به کمک خدایی که به من نیرو میبخشد به انجام هر کاری موفق شوم . »

8.  به خود تلقین کنید تا خدا با شماست شکست نمی خورید .

9. از مشاوری صلاحیت دار کمک بگیرید .

10. تحت تاثیر اعمال و موفقیتهای اطرافیان قرار نگیرید وسعی نکنید از آنها تقلید کنید. شما نیز توانایی های دارید که شاید دیگران نداشته باشند.

11.طبق فرمایش پیامبر اعظم (ص ) که میفرمایند : « مردم معادنی از طلا ونقره میباشند. » تو نیز دارای گنجی عظیم هستی که با ید در وهله اول آن را کشف کنی ومطابق برنامه ای  هدفمند با تلاش و کوشش گام برداری مطمئن باش که میتوانی چرا که خواستن توانستن است .

12. بدان که هیچ گنجی بدون زحمت به دست نمی آید.بنا بر این با صبر و حوصله با مشکلات دست و پنجه نرم کن .که به فرموده قرآن کریم : همانا با هر سختی آسانی است .

13.   ترس را کناری بگذار ، شجاع ومقاوم باش .

14. اگر در زندگی شکست خوردی نا امید مشو بلکه از آن درس بگیر زیرا شکست تنها عاملی نیرو بخش است نه باز دارنده.

15. سعی کن ا رتباط با خدا را در سر لوحه کارهایت قرار دهی واز خواندن نماز غفلت نورزی .زیرا به فرمایش قرآن : [ تنها با یاد خدا دلها آرام میگیرد. ]

16.بدان که همه انسانها دارای توانایی های خاص خودشان هستند این خود انسان است که به خودش ارزش می دهد.

17.  به دیگرا ن نیکی کن بویژه به پدر ومادرت که حق بسیاری بر گردنت دارند .

18.   به مطالعه کتابهای سودمند بپرداز وقدر فرصتها را بدان واز لحظه لحظه زندگی به نحو احسن استفاده کن .

19.  بدان که هیچوقت دیر نیست تو از همین الان میتوانی برای رسیدن به قله های سعادت قاطعانه تصمیم بگیری .

20. از دستاورد های خود در یک زمینه مشخص خوشحال وراضی باشید . بخندید حتی به روی مشکلات وهرگز خسته نشوید. 

آفرینش حضرت آدم از لسان امام علی علیه السلام ( نهج البلاغه )


در صفت آفرینش آدم علیه السلام :

آنگاه خدای سبحان ، از زمین درشتناک و از زمین هموار و نرم و از آنجا که زمین شیرین بود و از آنجا که شوره زار بود، خاکی بر گرفت و به آب بشست تا یکدست و خالص گردید. پس نمناکش ساخت تا چسبنده شد و از آن پیکری ساخت دارای اندامها و اعضا و مفاصل . و خشکش نمود تا خود را بگرفت چونان سفالینه . و تا مدتی معین و زمانی مشخص ‍سختش گردانید. آنگاه از روح خود در آن بدمید. آن پیکر گلین که جان یافته بود، از جای برخاست که انسانی شده بود با ذهنی که در کارها به جولانش درآورد و با اندیشه ای که به آن در کارها تصرف کند و عضوهایی که چون ابزارهایی به کارشان گیرد و نیروی شناختی که میان حق و باطل فرق نهد و طعمها و بویها و رنگها و چیزها را دریابد. معجونی سرشته از رنگهای گونه گون .

برخی همانند یکدیگر و برخی مخالف و ضد یکدیگر. چون گرمی و سردی ، تری و خشکی (و اندوه و شادمانی ). خدای سبحان از فرشتگان امانتی را که به آنها سپرده بود، طلب داشت و عهد و وصیتی را که با آنها نهاده بود، خواستار شد که به سجود در برابر او اعتراف کنند و تا اکرامش ‍کنند در برابرش خاشع گردند.

پس ، خدای سبحان گفت که در برابر آدم سجده کنید. همه سجده کردند مگر ابلیس که از سجده کردن سر بر تافت . گرفتار تکبر و غرور شده بود و شقاوت بر او چیره شده بود. بر خود ببالید که خود از آتش آفریده شده بود و آدم را که از مشتی گل سفالین آفریده شده بود، خوار و حقیر شمرد. خداوند ابلیس را مهلت ارزانی داشت تا به خشم خود کیفرش دهد و تا آزمایش و بلای او به غایت رساند و آن وعده که به او داده بود، به سر برد. پس او را گفت که تو تا روز رستاخیز از مهلت داده شدگانی .

آنگاه خداوند سبحان آدم را در بهشت جای داد؛ سرایی که زندگی در آن خوش و آرام بود و جایگاهی همه ایمنی . و از ابلیس و دشمنی اش ‍برحذر داشت . ولی دشمن که آدم را در آن سرای خوش و امن ، همنشین نیکان دید، بر او رشک برد. آدم یقین خویش بداد و شک بستد و اراده استوارش به سستی گرایید و شادمانی از دل او رخت بر بست و وحشت جای آن بگرفت و آن گردن فرازی و غرور به پشیمانی و حسرت بدل شد. ولی خداوند در توبه به روی او بگشاد و کلمه رحمت خویش به او بیاموخت و وعده داد که بار دگر او را به بهشت خود بازگرداند. لیکن نخست او را به این جهان بلا و محنت و جایگاه زادن و پروردن فرو فرستاد.

خداوند سبحان از میان فرزندان آدم ، پیامبرانی برگزید و از آنان پیمان گرفت که هر چه را که به آنها وحی می شود، به مردم برسانند و در امر رسالت او امانت نگه دارند، به هنگامی که بیشتر مردم ، پیمانی را که با خدا بسته بودند، شکسته بودند و حق پرستش او ادا نکرده بودند و برای او در عبادت شریکانی قرار داده بودند و شیطانها از شناخت خداوند، منحرفشان کرده بودند و پیوندشان را از پرستش خداوندی بریده بودند. پس پیامبران را به میانشان بفرستاد. پیامبران از پی یکدیگر بیامدند تا از مردم بخواهند که آن عهد را که خلقتشان بر آن سرشته شده ، به جای آرند و نعمت او را که از یاد برده اند، فرا یاد آورند و از آنان حجّت گیرند که رسالت حق به آنان رسیده است و خردهاشان را که در پرده غفلت ، مستور گشته ، برانگیزند. و نشانه های قدرتش را که بر سقف بلند آسمان آشکار است به آنها بنمایانند و هم آنچه را که بر روی زمین است و آنچه را که سبب حیاتشان یا موجب مرگشان می شود به آنان بشناسانند و از سختیها و مرارتهایی که پیرشان می کند یا حوادثی که بر سرشان می تازد، آگاهشان سازند. خداوند بندگان خود را از رسالت پیامبران ، بی نصیب نساخت بلکه همواره بر آنان ، کتاب فرو فرستاد و برهان و دلیل راستی و درستی آیین خویش را بر ایشان آشکار ساخت و راه راست و روشن را خود در پیش پایشان بگشود. پیامبران را اندک بودن یاران ، در کار سست نکرد و فراوانی تکذیب کنندگان و دروغ انگاران ، از عزم جزم خود باز نداشت . برای برخی که پیشین بودند، نام پیامبرانی را که زان سپس ‍خواهند آمد، گفته بود و برخی را که پسین بودند، به پیامبران پیشین شناسانده بود.

قرنها بدین منوال گذشت و روزگاران سپری شد. پدران به دیار نیستی رفتند و فرزندان جای ایشان بگرفتند و خداوند سبحان ، محمد رسول اللّه (صلی اللّه علیه و آله ) را فرستاد تا وعده خود برآورد و دور نبوّت به پایان برد. در حالی که از پیامبران برایش پیمان گرفته شده بود. نشانه های پیامبری اش آشکار شد و روز ولادتش با کرامتی عظیم همراه بود. در این هنگام مردم روی زمین به کیش و آیین پراکنده بودند و هر کس را باور و عقیدت و آیین و رسمی دیگر بود: پاره ای خدا را به آفریدگانش تشبیه می کردند. پاره ای او را به نامهایی منحرف می خواندند و جماعتی می گفتند که این جهان هستی ، آفریده دیگری است . خداوند به رسالت محمد (صلی اللّه علیه و آله ) آنان را از گمراهی برهانید و ننگ جهالت از آنان بزدود.

فرهنگ عمومی



فرهنگ عمومی 


به نام ایزد دانا آن دادار آسمان وزمین آن فرمانروای جهان هستی ودرود بر محمد مصطفی که خاتم پیغامبران است وسلام بر همه اوصیای گرامی که الگوهای فرهنگ و ارزشهای بشری هستند و سلام بر همه انسانهای آزاده به ویژه ایرانیان نژاده .

واژه فرهنگ یکی از کاربردی ترین واژه هاست که امروزه در جامعه رایج است به عنوان مثال اگر کسی اخلاقیات را رعایت نکند می گویند بی فرهنگ است بهداشت ومحیط زیست را رعایت نکند می گویند      بی فرهنگ است دامنه فرهنگ بسیار زیاد وشناور است . فرهنگ می تواند تمدن ساز شود وبه جامعه شکل وهویت و نظم واعتبار بخشد.

 فرهنگ شامل هنر، ادبیات، علم، آفرینش‌ها، فلسفه و دین است. فرهنگ‌ها دارای عناصر بسیارند که از ضمیر  خودآگاه و ناخودآگاه هوشیاری اجتماعی عبور می‌کند. مردم برای تغییر فرهنگ خود لازم است زحمت زیادی بکشند. زیرا فرهنگ؛ خواهانِ مانایی است هرچه فرهنگ جامعه مستحکمتر باشد حوزه پویایی وشکوفایی آن بیشتر است فرهنگ ها گاهی در تقابل سایر فرهنگها هضم می شوند فرهنگی که عناصر و ساختار وجودی آن از استحکام بیشتری برخوردار است ماندگارتر است و   می تواند تمدن جدیدی رقم بزند. فرهنگ عمومی دارای دو جهت «عینی» و «اعتباری» است که می‌‌‌‏بایست هر دو را مدنظر داشت.  رهبرمعظم انقلاب حضرت آیت‌‌‌‏الله خامنه‌‌‌‏ای، فرهنگ عمومی را اینگونه تبیین کرده‌‌‌‏اند: « فرهنگ عمومی دو بخش دارد: یک بخش آن ظاهری و بارز مثل: شکل لباس و شکل معماری است که تأثیر خاصی بر روی ذهنیات و خلقیات و منش و تربیت افراد دارد و بخش دیگرش مربوط به امور نامحسوس مثل : اخلاقیات فردی و اجتماعی مردم، وقت‌شناسی، وجدان کاری، مهمان دوستی و احترام به بزرگترهاست.»  فرهنگ عمومی حوزه‌‌‌‏ای از نظام فرهنگی جامعه است که پشتوانه آن اجبار قانونی و رسمی نیست، بلکه تداوم آن در گرو اجتماعی است که افراد به آن عمل میکنند.

فرهنگ عمومی مؤلفه‌هایی از فرهنگ است که تأثیرات آن عام و فراگیر می‌باشد و عامه مردم در کیفیت آن نقش دارند و از شیوه رفتارهای عمومی مردم یا عرف و عادات و رسوم و زبان ساخته می‌‌‌‏شود و یا تأثیر مشهود می‌پذیرد و عموم جنبه‌‌‌‏ها و عرصه‌‌‌‏ها و زندگی مردم را تحت تأثیر قرار می‌‌‌‏دهد و عموم مردم نسبت به آنها حساسیت و شناخت دارند. فرهنگ عمومی، سازندگان و عاملان خاص خودش را دارد که بر بخشی از آنها دولت نظارت می‌‌‌‏کند. نزدیک شدن به فرهنگ عمومی و اصلاح آن از طریق بخشنامه میسر نیست.

امید واریم از آنجا که ایران همیشه سرزمین فر و فروغ وفرهیختگی وفرهنگ  بوده است وسابقه تمدن آن بلند مدت ، بتواند در سایه تعالیم ناب اسلام به اوج عظمت خود برسد و تاج مردان آزاده و ایرانیان نژاده گردد و این مهم  به دست تک تک افراد است تا از خویشتن خویش آغاز نمایند . ان شا الله

چهل حدیث از امام حسن مجتبی علیه السلام



چهل حدیث از امام حسن مجتبی (ع) 


قالَ الامامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی علیه الصلوة السّلام:

۱ - مَنْ عَبَدَاللهَ، عبَّدَاللهُ لَهُ کُلَّ شَیْءٍ.

فرمود: هر کسی که خداوند را عبادت و اطاعت کند، خدای متعال همه چیزها را مطیع او گرداند.

[مجموعه ورام ص ۲۲۷] .

 

۲ - قالَ علیه السلام: وَنَحْنُ رَیْحانَتا رَسُولِ اللهِ، وَسَیِّدا شَبابِ أهْلِ الْجَنّةِ، فَلَعَنَ اللهُ مَنْ یَتَقَدَّمُ، اَوْ یُقَدِّمُ عَلَیْنا اَحَدا.

به دنباله وصیّتش در حضور جمعی از أصحاب فرمود: و ما دو نفر - یعنی حضرت و برادرش امام حسین علیهما السلام - ریحانه رسول الله صلی الله علیه وآله و دو سرور جوانان اهل بهشت هستیم، پس خدا لعنت کند کسی را که بر ما پیشقدم شود یا دیگری را بر ما مقدّم دارد.

[کلمه الامام حسن ج۷ص۲۱۱] .

 

۳ - قالَ علیه السلام: وَ إنّ حُبَّنا لَیُساقِطُ الذُّنُوبَ مِنْ بَنی آدَم، کَما یُساقِطُ الرّیحُ الْوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ.

فرمود: همانا محبّت و دوستی با ما (اهل بیت رسول الله صلی الله علیه وآله) سبب ریزش گناهان - از نامه اعمال - می شود، همان طوری که وزش باد، برگ درختان را می ریزد.

[کلمه الامام حسن ج۷ص۲۵]

 

۴ - قالَ علیه السلام: لَقَدْ فارَقَکُمْ رَجُلٌ بِالاْمْسِ لَمْ یَسبِقْهُ الاْ وَّلُونَ، وَلا یُدْرِکُهُ آلاَّْخِرُونَ.

پس از شهادت پدرش امیرالمؤمنین علیّ علیه السلام، در جمع اصحاب فرمود:

شخصی از میان شماها رفت که در گذشته مانند او نیامده است، و کسی در آینده نمی تواند هم تراز او قرار گیرد.

[احقاق الحق ج۱۱ ص ۱۸۳]

 

۵ - قالَ علیه السلام: مَنْ قَرَءَ الْقُرْآنَ کانَتْ لَهُ دَعْوَةٌ مُجابَةٌ، إمّا مُعَجَّلةٌ وَإمّا مُؤجَلَّةٌ.

فرمود: کسی که قرآن را - با دقّت - قرائت نماید، در پایان آن - اگر مصلحت باشد - دعایش سریع مستجاب خواهد شد - و اگر مصلحت نباشد - در آینده مستجاب می گردد.

[دعوات راوندی ص۲۴]

 

۶ - قالَ علیه السلام: إنّ هذَا الْقُرْآنَ فیهِ مَصابیحُ النُّورِ وَشِفاءُ الصُّدُورِ.

فرمود: همانا در این قرآن چراغ های هدایت به سوی نور و سعادت موجود است و این قرآن شفای دل ها و سینه ها است.

[بحار ج۷۵ ص۱۱]

 

۷ - قالَ علیه السلام: مَنَ صَلّی، فَجَلَسَ فی مُصَلاّه إلی طُلُوعِ الشّمسِ کانَ لَهُ سَتْرا مِنَ النّارِ.

فرمود: هر که نماز - صبح - را بخواند و در جایگاه خود بنشیند تا خورشید طلوع کند، برایش پوششی از آتش خواهد بود.

[وافی ج۴ ص۱۵۵۳]

 

۸ - قالَ علیه السلام: إنَّ اللهَ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضانَ مِضْمارا لِخَلْقِهِ، فَیَسْتَبِقُونَ فیهِ بِطاعَتِهِ إِلی مَرْضاتِهِ، فَسَبَقَ قَوْمٌ فَفَازُوا، وَقَصَّرَ آخَرُونَ فَخابُوا.

فرمود: خداوند متعال ماه رمضان را برای بندگان خود میدان مسابقه قرار داد.

پس عدّه ای در آن ماه با اطاعت و عبادت به سعادت و خوشنودی الهی از یکدیگر سبقت خواهند گرفت و گروهی از روی بی توجّهی و سهل انگاری خسارت و ضرر می نمایند.

[تحف العقول ص۲۳۴]

 

چهل حدیث از امام حسن مجتبی علیه السلام

 

۹ - قالَ علیه السلام: مَنْ أدامَ الاْخْتِلافَ إلَی الْمَسْجِدِ أصابَ إحْدی ثَمانٍ: آیَةً مُحْکَمَةً، أَخاً مُسْتَفادا، وَعِلْما مُسْتَطْرَفا، وَ رَحْمَةً مُنْتَظِرَةً، وَ کَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَی الْهُدی، اَوْ تَرُدُّهُ عَنْ الرَّدی، وَ تَرْکَ الذُّنُوبِ حَیاءً اَوْ خَشْیَةً.

فرمود: هر کس فرصت هایی از شب و روز خود را در مسجد قرار دهد یکی از هشت فایده شاملش می گردد: برهان و نشانه ای - برای معرفت -، دوست و برادری سودمند، دانش واطلاعاتی جامع، رحمت و محبّت عمومی، سخن و مطلبی که او را هدایت گر باشد، - توفیق إجباری - در ترک گناه به جهت شرم از مردم و یا به جهت ترس از عقاب.

[تحف العقول ص۲۳۵]

 

۱۰ - قالَ علیه السلام: مَنْ أکْثَرَ مُجالِسَة الْعُلَماءِ أطْلَقَ عِقالَ لِسانِهِ، وَ فَتَقَ مَراتِقَ ذِهْنِهِ، وَ سَرَّ ما وَجَدَ مِنَ الزِّیادَةِ فی نَفْسِهِ، وَکانَتْ لَهُ وَلایَةٌ لِما یَعْلَمُ، وَ إفادَةٌ لِما تَعَلَّمَ.

فرمود: هر که با علماء بسیار مجالست نماید، سخنش و بیانش در بیان حقایق آزاد و روشن خواهد شد، و ذهن و اندیشه اش باز و توسعه می یابد و بر معلوماتش افزوده می گردد و به سادگی می تواند دیگران را هدایت نماید.

[احقاق الحق ج۱۱ ص ۲۳۸]

 

۱۱ - قالَ علیه السلام: تَعَلَّمُوا الْعِلْمَ، فَإنْ لَمْ تَسْتَطیعُوا حِفْظَهُ فَاکْتُبُوهُ وَ ضَعُوهُ فی بُیُوتِکُمْ .

فرمود: علم و دانش را - از هر طریقی - فرا گیرید، و چنانچه نتوانستید آنرا در حافظه خود نگه دارید، ثبت کنید و بنویسید و در منازل خود - در جای مطمئن - قرار دهید.

[احقاق الحق ج۱۱ ص ۲۳۵]

 

۱۲ - قالَ علیه السلام: مَنْ عَرَفَ اللهَ أحَبَّهُ، وَ مَنْ عَرَفَ الدُّنْیا زَهِدَ فیها.

فرمود: هرکس خدا را بشناسد، (در عمل و گفتار) او را دوست دارد و کسی که دنیا را بشناسد آن را رها خواهد کرد.

[کلمه الامام حسن ج۷ ص۱۴۰]

 

۱۳ - قالَ علیه السلام: هَلاکُ الْمَرْءِ فی ثَلاثٍ: اَلْکِبْرُ، وَالْحِرْصُ، وَالْحَسَدُ؛ فَالْکِبْرُ هَلاکُ الدّینِ، وَبِهِ لُعِنَ إبْلیسُ. وَالْحِرْصُ عَدُوّ النَّفْسِ، وَبِهِ خَرَجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ. وَالْحَسَدُ رائِدُ السُّوءِ، وَمِنْهُ قَتَلَ قابیلُ هابیلَ .

هلاکت و نابودی دین و ایمان هر شخص در سه چیز است: تکبّر، حرص، حسد.

تکبّر سبب نابودی دین و ایمان شخص می باشد و به وسیله تکبّر شیطان - با آن همه عبادت ملعون گردید.

حرص و طمع دشمن شخصیّت انسان است، همان طوری که حضرت آدم علیه السلام به وسیله آن از بهشت خارج شد.

حسد سبب همه خلاف ها و زشتی ها است و به همان جهت قابیل برادر خود هابیل را به قتل رساند.

[اعیان شیعه ج۱ص۵۵۷]

 

۱۴ - قالَ علیه السلام: بَیْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ أرْبَعُ أصابِع، ما رَأَیْتَ بَعَیْنِکَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیْکَ باطِلاً کَثیرا.

فرمود: بین حقّ و باطل چهار انگشت فاصله است، آنچه که را با چشم خود ببینی حقّ است؛ و آنچه را شنیدی یا آن که برایت نقل کنند چه بسا باطل باشد.

[تحف العقول ص۲۲۹]

 

۱۵ - قالَ علیه السلام: ألْعارُ أهْوَنُ مِنَ النّارِ.

فرمود: سرزنش و ننگ شمردن مردم انسان را، آسان تر است از معصیت و گناهی که موجب آتش جهنّم شود.

[کلمه الامام حسن ج۷ص۱۳۸ ]

 

۱۶ - قالَ علیه السلام: إذا لَقی أحَدُکُمْ أخاهُ فَلْیُقَبِّلْ مَوْضِعَ النُّورِ مِنْ جَبْهَتِهِ.

فرمود: وقتی انسان برادر مؤمن - و دوست - خود را ملاقات نمود، باید پیشانی و سجده گاه او را ببوسد.

[تحف العقول ص۲۳۶]

 

۱۷ - قالَ علیه السلام: إنَّ اللهَ لَمْ یَخْلُقْکُمْ عَبَثا، وَلَیْسَ بِتارِکِکُمْ سُدًی، کَتَبَ آجالَکُمْ، وَقَسَّمَ بَیْنَکُمْ مَعائِشَکُمْ، لِیَعْرِفَ کُلُّ ذی لُبٍّ مَنْزِلَتَهُ، وأنَّ ماقَدَرَ لَهُ أصابَهُ، وَما صُرِفَ عَنْهُ فَلَنْ یُصیبَهُ.

فرمود: خداوند شما انسان ها را بیهوده و بدون غرض نیافریده و شما را آزاد، رها نکرده است.

لحظات آخر عمر هر یک معیّن و ثبت می باشد، نیازمندی ها و روزی هرکس سهمیّه بندی و تقسیم شده است تا آن که موقعیّت و منزلت شعور و درک اشخاص شناخته گردد.

[تحف العقول ص۲۳۲]

 

۱۸ - قالَ علیه السلام: مَنَ لَبِسَ ثَوْبَ الشُّهْرَةِ، کَساهُ اللهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ ثَوْبا مِنَ النّارِ.

فرمود: هرکس لباس شهرت - و انگشت نما، از جهت رنگ، دوخت، مد و... - بپوشد، روز قیامت خداوند، او را لباس آتشین خواهد پوشاند.

[مستدرک الوسائل ج ۳ ص۲۴۵]

 

۱۹ - سُئِلَ علیه السلام: عَنِ الْبُخْلِ؟ فَقالَ: هُوَ أنْ یَریَ الرَّجُلُ ما أنْفَقَهُ تَلَفا، وَما أمْسَکَهُ شَرَفا.

از حضرت پیرامون بخل سؤال شد؟ در جواب فرمود:

معنای آن چنین است که انسان آنچه را به دیگری کمک و انفاق کند فکر نماید که از دست داده و تلف شده است و آنچه را ذخیره کرده و نگه داشته است خیال کند برایش باقی می ماند و موجب شخصیّت و شرافت او خواهد بود.

[اعیان شیعه ج۱ص۵۵۷]

 

۲۰ - قالَ علیه السلام: تَرْکُ الزِّنا، وَکَنْسُ الْفِناء، وَغَسْلُ الاْناء مَجْلَبَةٌ لِلْغِناء.

فرمود: انجام ندادن زنا، جاروب و نظافت کردن راهرو و درب منزل، و شستن ظروف سبب رفاه و بی نیازی می گردد.

[کلمه الامام حسن ج۷ص۲۱۲]

 

۲۱ - قالَ علیه السلام:السِّیاسَةُ أنْ تَرْعی حُقُوقَ اللهِ، وَ حُقُوقَ الاْحْیاءِ، وَ حُقُوقَ الاْمْواتِ .

فرمود: - مفهوم و معنای - سیاست آن است که حقوق خداوند و حقوق موجودات زنده و حقوق مردگان را رعایت کنی.

[کلمه الامام حسن ج۷ص۵۷]

 

۲۲ - قالَ علیه السلام: ما تَشاوَرَ قَوْمٌ إلاّ هُدُوا إلی رُشْدِهِم .

فرمود: هیچ گروهی در کارهای - اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... - با یکدیگر مشورت نکرده اند مگر آن که به رشد فکری و عملی و... رسیده اند.

[تحف العقول ص۲۳۳]

 

۲۳ - قالَ علیه السلام: اَلْخَیْرُ الَذّی لا شَرَّ فیهِ: ألشُّکْرُ مَعَ النِّعْمَةِ، وَالصّبْرُ عَلَی النّازِلَةِ.

فرمود: آن خوبی که شرّ و آفتی در آن نباشد شکر در مقابل نعمت ها و صبر و شکیبائی در برابر سختی ها است.

[تحف العقول ص۲۳۴]

 

۲۴ - قالَ علیه السلام: یَابْنَ آدَمٍ، لَمْ تَزَلْ فی هَدْمِ عُمْرِکَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ اُمِّکَ، فَخُذْ مِمّا فی یَدَیْکَ لِما بَیْنَ یَدَیْکَ .

فرمود: ای فرزند آدم از موقعی که به دنیا آمده ای در حال گذراندن عمرت هستی، پس از آنچه داری برای آینده ات (قبر و قیامت) ذخیره نما.

[کلمه الامام حسن ج۷ص۳۵]

 

۲۵ - قالَ علیه السلام: إنَّ مَنْ خَوَفَّکَ حَتّی تَبْلُغَ الاْ مْنَ، خَیْرٌ مِمَّنْ یُؤْمِنْکَ حَتّی تَلْتَقِی الْخَوْفَ .

فرمود: همانا کسی تو را - در برابر عیب ها و کم بودها - هشدار دهد تا آگاه و بیدار شوی، بهتر است از آن کسی که فقط تو را تعریف و تمجید کند تا بر عیب هایت افزوده گردد.

[احقاق الحق ج۱۱ ص ۲۴۲]

 

۲۶ - قالَ علیه السلام: القَریبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ الْمَوَدَّةُ وَ إنْ بَعُدَ نَسَبُهُ، وَالْبَعیدُ مَنْ باعَدَتْهُ الْمَوَدَّةُ وَ إنْ قَرُبُ نَسَبُهُ .

فرمود: بهترین دوست نزدیک به انسان آن کسی است که در تمام حالات دلسوز و با محبّت باشد گرچه خویشاوندی نزدیک نداشته باشد.

و بیگانه ترین افراد کسی است که از محبّت و دلسوزی بعید باشد گرچه از نزدیک ترین خویشاوندان باشد.

[تحف العقول ص۲۳۴]

 

۲۷ - وَ سُئِلَ عَنِ الْمُرُوَّةِ؟ فَقالَ علیه السلام: شُحُّ الرَّجُلِ عَلی دینِهِ، وَ إصْلاحُهُ مالَهُ، وَ قِیامُهُ بِالْحُقُوقِ .

از حضرت سلام الله علیه پیرامون مُروّت و جوانمردی سؤال شد، فرمود:

جوانمرد کسی است که در نگهداری دین و عمل به آن تلاش نماید، در اصلاح اموال و ثروت خود همّت گمارد، و در رعایت حقوق طبقات مختلف پا بر جا باشد.

[تحف العقول ص۲۳۵]

 

۲۸ - قالَ علیه السلام: عَجِبْتُ لِمَنْ یُفَکِّرُ فی مَأکُولِهِ کَیْفَ لا یُفَکِّرُ فی مَعْقُولِهِ، فَیَجْنِبُ بَطْنَهُ ما یُؤْذیهِ، وَ یُوَدِّعُ صَدْرَهُ ما یُرْدیهِ.

فرمود: تعجّب می کنم از کسی که در فکر خوراک و تغذیه جسم و بدن هست ولی درباره تغذیه معنوی روحی خود نمی اندیشد، پس از غذاهای فاسد شده و خراب دوری می کند.

و عقل و قلب و روح خود را کاری ندارد - هر چه و هر مطلب و برنامه ای به هر شکل و نوعی باشد استفاده می کند -.

[کلمه الامام حسن ج۷ص۳۹]

 

۲۹ - قالَ علیه السلام: غَسْلُ الْیَدَیْنِ قَبْلَ الطَّعامِ یُنْفِی الْفَقْرَ، وَ بَعْدَهُ یُنْفِی الْهَمَّ.

فرمود: شستن دست ها قبل از طعام فقر و تنگدستی را می زداید و بعد از آن ناراحتی ها و آفات را از بین می برد.

[کلمه الامام حسن ج۷ص۴۳]

 

۳۰ - قالَ علیه السلام: حُسْنُ السُّؤالِ نِصْفُ الْعِلْمِ .

فرمود: کسی که عادت سؤال و حالت پرس و جو دارد مثل آن است که نصف علم ها را فرا گرفته باشد.

[کلمه الامام حسن ج۷ص۱۲۹]

 

۳۱ - قالَ علیه السلام: إنّ الْحِلْمَ زینَةٌ، وَالْوَفاءَ مُرُوَّةٌ، وَالْعَجَلةَ سَفَهٌ .

فرمود: صبر و شکیبائی زینت شخص، وفای به عهد علامت جوانمردی، و عجله و شتابزدگی (در کارها بدون اندیشه) دلیل بی خردی می باشد.

[الامام حسن ج۷ص۱۹۸]

۳۲ - قالَ علیه السلام: مَنِ اسْتَخَفَّ بِإخوانِهِ فَسَدَتْ مُرُوَّتُهُ.

فرمود: کسی که دوستان و برادرانش را سبک شمارد و نسبت به آن ها بی اعتناء باشد، مروّت و جوانمردیش فاسد گشته است.

[الامام حسن ج۷ص۲۰۹]

 

۳۳ - قالَ علیه السلام: إنّما یُجْزی الْعِبادُ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَلی قَدْرِ عُقُولِهِمْ.

فرمود: همانا در روز قیامت بندگان به مقدار عقل و درک و شعورشان مجازات می شوند.

[الامام حسن ج۷ص۲۰۹]

 

۳۴ - قالَ علیه السلام:إنَّ النّاسَ عَبیدُ الْمالِ، وَالدّینُ لَعِبُ عَلی ألْسِنَتِهِمْ، یُحیطوُنَهُ مادَرَتْ بِهِ مَعایِشُهُمْ، فَإذا مُحِّصُوا لِلاْبْتِلاءِ قَلَّ الدَّیّانُونَ .

فرمود: همانا مردم اسیر و بنده دنیا و اموال آن هستند، و دین را وسیله رسیدن به أهداف خود قرار داده اند و به هر نوعی که زندگی آن ها تأمین شود حرکت می کنند. بنابر این هنگامی که در بوته آزمایش در آیند، دین داران اندک خواهند شد.

[احقاق الحق ج۱۱ ص ۲۳۴]

 

۳۵ - قالَ علیه السلام: ألْمِزاحُ یَأْکُلُ الْهَیْبَةَ، وَقَدْ أکْثَرَ مِنَ الْهَیْبَةِ الصّامِت.

فرمود: مزاح و شوخی - های زیاد و بیجا - شخصیّت و وقار انسان را از بین می برد، و چه بسا افراد ساکت دارای شخصیّت و وقار عظیمی می باشند.

[الامام حسن ج۷ص۱۳۹]

 

۳۶ - قالَ علیه السلام: أللُؤْمُ أنْ لا تَشْکُرَ النِّعْمَةَ.

فرمود: از علائم پستی شخص، شکر نکردن از ولی نعمت است.

[الامام حسن ج۷ص۱۳۹]

 

۳۷ - قالَ علیه السلام: لَقَضاءُ حاجَةِ أخٍ لی فِی اللهِ أحَبُّ مِنْ إعْتِکافِ شَهْرٍ.

فرمود: هر آینه برآوردن حاجت و رفع مشکل برادرم، از یک ماه اعتکاف، در مسجد - و عبادت مستحبّی نزد من - بهتر و محبوب تر است.

[الامام حسن ج۷ص۱۳۹]

۳۸ - قالَ علیه السلام: إنَّ الدُّنْیا فی حَلالِها حِسابٌ، وَفی حَرامِها عِقابٌ، وَفِی الشُّبَهاتِ عِتابٌ، فَأنْزِلِ الدُّنْیا بِمَنْزَلَةِ المیتَةِ، خُذْ مِنْها ما یَکْفیکَ.

فرمود: چیزهای دنیا اگر حلال باشد حساب و بررسی می شود و اگر از حرام به دست آید عذاب و عقاب دارد و اگر حلال و حرام آن معلوم نباشد سختی و ناراحتی خواهد داشت.

پس باید دنیا (و موجوداتش) را همچون میته و مرداری بشناسی که به مقدار نیاز و اضطرار از آن استفاده کنی.

[الامام حسن ج۷ص۳۶]

۳۹ - قالَ علیه السلام: وَاعْمَلْ لِدُنْیاکَ کَأنَّکَ تَعیشُ أبَدا، وَاعمَلْ لاَِّخِرَتِکَ کَأنّکَ تَمُوتُ غدَا .

فرمود: در دنیا چنان برنامه ریزی کن - از نظر اقتصاد و صرفه جوئی و... - مثل آن که می خواهی همیشه دوام داشته باشی، و نسبت به آخرت به نوعی حرکت و کار کن مثل این که فردا خواهی مُرد.

[الامام حسن ج۷ص۳۷]

۴۰ - قالَ علیه السلام: أکْیَسُ الْکَیِّسِ التُّقی، وَ أحْمَقُ الْحُمْقِ الْفُجُورَ، الْکَریمُ هُوَ التَّبَرُّعُ قَبْلَ السُّؤالِ.

فرمود: زیرک ترین و هوشیارترین افراد، شخص باتقوا و پرهیزکار می باشد؛ أحمق و نادان ترین افراد، کسی است که تبه کار و اهل معصیت باشد؛ گرامی ترین و باشخصیّت ترین افراد، آن کسی است که به نیازمندان پیش از اظهار نیازشان، کمک نماید.

[احقاق الحق ج۱۱ ص ۳۰)

یادش به خیر زمان شاه

یادش بخیر زمان شاه❗️


✅ #یادش_بخیر اون زمان #لوله_کشی_گاز نداشتیم و توی سرما و گرما باید توی صف نفت میموندیم❗️ باوجود این همه ذخایر گازی❗️

✅ #یادش_بخیر روستاها خیلیشون برق و جاده نداشتن، برق شهر هم نوبتی قطع می شد❗️

✅ #یادش_بخیر سرکوچه مخزن آب بود مادرا اونجا لباس میشستن روستاها که آب شرب نداشت.

✅ #یادش_بخیر پزشک نداشتیم اونا هم که بودن اکثرا هندی و پاکستانی بودن، واسه کوچکترین بیماری باید میرفتی تهران❗️ یا حتما پول داشتی تا بری خارج❗️

✅ #یادش_بخیر توی کوچه یکی دوتا خانواده تلویزیون داشتن قبلترش که رادیو داشتن هم نشان لاکچری بودن بود.

✅ #یادش_بخیر توی محله مون چندتا خونواده فقط #تلفن داشتن هرکی کار داشت به خونه همسایه زنگ میزد❗️

✅ #یادش_بخیر حموم نداشتیم یا روی شعله آب گرم میکردیم! آخه حموم واسه پولدارا بود ما باید میرفتیم حموم عمومی بعضی هاشونم خزینه های کاملاً بهداشتی داشت⁉️

✅ #یادش_بخیر ماشین کم بود، توی روز فقط یه مینی بوس از روستا بود به شهر. شهری ها هم خیلی ها ماشین نداشتن.

✅ #یادش_بخیر بیش از ۴۶ درصد جامعه حتی سواد خوندن و نوشتن نداشتن. 

✅ #یادش_بخیر چون ماما و قابله و بیمارستان کم بود خیلی از بچه ها سر زا میمردن. 

✅ #یادش_بخیر پایین شهر با حلب های روغن خونه میساختن، معروف بود به حلبی آباد..

✅ #یادش_بخیر رضاخان بزور زمینهای گیلان، مازندران، گلستان و خراسان رو گرفته بود.و همه رو از چنگ مردم درآورد

✅ #یادش_بخیر آمریکایی ها توی تهران بار و دیسکو داشتن و واسه عشق و حال دخترای ما رو میبردن. 

✅ #یادش_بخیر توی کاباره به دخترا پول میدادن تا لخت برقصن تا از قِر کمرشون مردای آمریکایی کیف کنن، قمار کنن و عرق بخورن. 

✅ #یادش_بخیر بحرین استان سیزدهم ایران رو با اون همه نفت و گاز به اجبار انگلیسا دادیم رفت❗️

✅ #یادش_بخیر ساواک، شکنجه، اعدامها، زندانهایی که ساختیم، شکنجه گاه کمیته مشترک ضدخرابکاری...

✅ #یادش_بخیر کشتار ۱۵ خرداد، قتل عام پیشوا ورامین، رگبار میدان ژاله، کشتار زنجان و تبریز...

✅ #یادش_بخیر  تو حکومت نظامی از ساعت ۵ عصر تا ۶ صبح فردا هیچ کس حق بیرون اومدن نداشت.

✅ #یادش_بخیر کارهای دربار و قاچاق مواد مخدر توسط اشرف و جنایت اسدالله علم و شعبان بی مخ و اشرف چهارچشم و پری بلنده. 

✅ #یادش_بخیر انتخاباتها، که با زور ارتش از قبل تعیین میشیدن و سناتورهایی که شاه خودش انتخاب میکرد.

❌آره #یادش_بخیر  یه روزی #شبکه_منوتو از اینا برامون میگه❗️بشین تا بگه❗️

اثبات ولایت و امامت امیر المومنین علی علیه السلام در منابع شیعی و سنی

نگاهی گذرا به اثبات ولایت و امامت امیرالمومنین (ع) در منابع شیعی و سنی / اعتقاد به فضائل امیرالمومنین(ع)، محور وحدت فرق اسلامی است

از آنجا که دین اسلام کامل ترین و آخرین دین الهی و پیامبر اسلام پیامبر خاتم (ص) بود ؛ برای استقرار دین الهی ، گسترش و تبیین احکام و معارف حقه اش و جلوگیری ازایجاد بدعت ها و جلوگیری از تفسیر به رای ها ضروری بود تا نبوت پیامبر گرامی اسلام (ص) از طریق امامت و ولایت ائمه معصومین (ع) ادامه یابد لذا به طور کلی ضرورت وجود امام که منصوب از جانب خداوند باشد به حکم عقل اثبات می گردد .


شکی نیست که سازمان دین اسلام برای بقا و ادامه ی حیات خود نیازمند به نگهبان و گرداننده دارد و پیوسته افراد شایسته و انسان های کامل و معصومی را می طلبد که معارف و دستورات دین را به مردم برسانند، و مقررات دقیق آن را در جامعه ی اسلامی به اجرا درآورند. از آنجا که یکی از مقاصد آفرینش؛ هدایت مردم به راه راست است، حکمت خدای مهربان اقتضا می کند؛ پس از رحلت پیغمبر (ص)، برای نگهبانی دین و هدایت مردم، باید پیشوایی تعیین کند، و مردم را به عقل محدودشان- که بیشتر اوقات مغلوب هوا و هوس- می شود وا نگذارد. پس با دلیل عقلی، پس از رحلت پیغمبر (ص)، ضرورت وجود امامانی معصوم و دارای علم لدنی، برای همه ی زمانها و نیز برای هدایت مردم، حفظ و حراست دین و اجرای مقررات و دستورات آن، روشن می گردد.

 

از آنجا که دین اسلام کامل ترین  و آخرین دین الهی و پیامبر اسلام پیامبر خاتم (ص) بود ؛ برای استقرار دین الهی ، گسترش و تبیین احکام و معارف حقه اش و جلوگیری ازایجاد بدعت ها و جلوگیری از تفسیر به رای ها ضروری بود تا نبوت پیامبر گرامی اسلام (ص) از طریق امامت و ولایت ائمه معصومین (ع) ادامه یابد لذا به طور کلی ضرورت وجود امام که منصوب از جانب خداوند باشد به حکم عقل اثبات می گردد . 

 

اثبات امامت حضرت علی(ع) از مباحث امامت خاصه است که برای اثبات آن مستقیماً نمی توان از دلیل عقلی بهره گرفت، بلکه با استخدام دلیل عقلی در امامت عامه و ضرورت وجود امام در همه زمان ها [1] و با استناد به آیات و روایات و نقل های تاریخی، می توان مقام خلافت و امامت پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را در شخصیت علی (ع) ثابت نمود،و از این طریق به مقصود نائل آمد.

 

اعتقاد به فضائل و کرامات بالای امیرالمومنین (ع) محور وحدت تمامی فرق اسلامی است چرا که شخصیت بالای ایشان ،  فضائل و کرامات حضرت در اسناد و منابع فرق مختلف اسلامی  به وفور منعکس شده و محل اتفاق است . 

 

اثبات امامت و ولایت امیرالمومنین (ع) هم برای کسی که با انصاف و بدون تعصب به تحقیق و واکاوی متون دینی و تاریخی بپردازد ؛ امری بسیار سهل و واضح خواهد بود . علاوه بر فضائل و کرامات حضرت که در منابع اهل سنت هم به وفور نقل شده است و محل اتفاق همه ی مسلمین است ، اسناد اثبات امامت و ولایت امیرالمومنین(ع) هم  به وفور در منابع قرآنی ، روایی و تاریخی اهل سنت یافت می شود . 

 

امروز شیعه و سنی به حکم قرآن و سیره پیامبر و اهل بیت (ع)  موظف اند تا با اعتقاد عملی به اصل وحدت و تمسک به مشترکات فراوانی که دارند در کنار هم برادرانه زندگی نمایند و در مقابل دشمنان مشترک در صف واحد قرار گرفته و دشمن را مایوس نمایند . البته در محافل علمی و با رعایت اصل وحدت و برادری بررسی مسائل دینی جهت رسیدن به حقیقت بلا اشکال و بلکه مطلوب خواهد بود . 

 

در این مجال با اشاره به برخی ادله از اقیانوس دلایل  وارده در قرآن و حدیث و تاریخ ، امامت و خلافت حضرت علی (ع) را اثبات می کنیم:

 

الف) دلیل قرآنی:

 

در قرآن مجید آیات فراوانی داریم که به بیان و اثبات امامت حضرت علی (ع) و دیگر ائمه طاهرین دلالت دارد. و البته دلالت این آیات [2] با توجه به احادیث بسیار زیاد (متواتر) است که از رسول گرامی اسلام در شأن نزول این آیات وارد شده است. احادیثی که مورد قبول شیعه و سنی است، ما در اینجا به چند آیه اشاره می کنیم [3] :

 

1. آیه تبلیغ: 

 

یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک  و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین 

ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت نازل شده است به طور کامل (به مردم) برسان، و اگر انجام ندهی، رسالت او را انجام نداده ای، و خداوند تو را از (خطرهای احتمالی) مردم نگاه می دارد، و خداوند جمعیت کافران لجوج را هدایت نمی کند» [4] .

 

خداوند متعال پیامبرش را با شدت هر چه تمامتر امر فرمود که رسالت خود را ابلاغ نماید و طبق روایات، پیامبر اکرم (ص) به دنبال نزول این آیه، در جایی به نام غدیر خم، حضرت علی(ع) را با عبارت مشهور «هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست.» به جانشینی خود برگزید. [5]

 

2. آیه ولایت: 

 

انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یوتون الزکاه و هم رکعون 

 

«ولی و سرپرست شما تنها خداست و پیامبر او، و آنها که ایمان آورده اند و نماز را به پا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند [6] ».

 

بسیاری از مفسران و محدثان گفته اند که این آیه در شأن علی (ع) [7] نازل شده است. اجماع شیعه و قول مفسران اهل سنت در این موضوع  موجود و ثابت است . 

 

«سیوطی» از دانشمندان اهل سنت در تفسیر «الدر المنثور» در ذیل این آیه از «ابن عباس» نقل می کند که: «علی (ع) در حال رکوع نماز بود که سائلی تقاضای کمک کرد و آن حضرت انگشترش را به او صدقه داد، پیامبر (ص) از سائل پرسید: چه کسی این انگشتر را به تو صدقه داد؟ سائل به حضرت علی (ع) اشاره کرد و گفت: آن مرد که در حال رکوع است»، در این هنگام این آیه نازل شد. [8]

 

همچنین از دانشمندان اهل سنت «واحدی [9] » و «زمخشری [10] » این روایت را نقل کرده و تصریح کرده اند که آیه «انما ولیکم الله ...» درباره حضرت علی (ع) نازل شده است.

 

فخر رازی در تفسیر خود از عبدالله بن سلام نقل می کند، هنگامی که این آیه نازل شد، من به رسول خدا (ص) عرض کردم که با چشم خود دیدم که علی(ع) انگشترش را در حال رکوع به نیازمندی صدقه داد به همین دلیل ما ولایت او را می پذیریم! وی همچنین روایت دیگری نظیر همین روایت را از ابوذر در شأن نزول این آیه نقل می کند.[11]

 

طبری نیز در تفسیر خود روایات متعددی در ذیل این آیه و شأن نزول آن نقل می کند که اکثر آنها می گویند: درباره حضرت علی(ع) نازل شده است. [12]

 

مرحوم علامه امینی (ره) در کتاب الغدیر، نزول این آیه درباره حضرت علی را با روایاتی از حدود بیست کتاب معتبر از کتاب های اهل سنت، با ذکر دقیق مدارک و منابع آن، نقل کرده است. [13]

 

در این آیه، ولایت حضرت علی(ع) در ردیف ولایت خدا و پیامبر(ص) قرار داده شد.

 

3. آیه اولی الامر: 

 

یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم 

 

«ای کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول خدا (ص) و اولی الامر از خودتان را [14] ».

 

از سویی دانشمندان [15] گفته اند که آیه اولی الامر درباره حضرت علی (ع) نازل شده است.

 

مثلا «حاکم حسکانی» حنفی نیشابوری (مفسر معروف اهل سنت) در ذیل این آیه پنج حدیث نقل کرده که در همه آنها عنوان «اولی الامر» بر علی (ع) تطبیق شده است. [16]

 

در تفسیر «البحر المحیط» نوشته «ابوحیان اندلسی مغربی» در میان اقوالی که درباره اولی الامر نقل کرده از مقاتل و میمون و کلبی (سه نفر از مفسران) نقل می کند که منظور از آن، ائمه اهل بیت (ع) هستند. [17]

 

«ابوبکر بن مؤمن شیرازی» (از علمای اهل سنت) در رساله «اعتقاد» از ابن عباس نقل می کند که آیه فوق درباره حضرت علی (ع) نازل شده است. [18]

 

از سویی دیگر در این آیه شریفه با سبک و سیاق واحد و عدم تکرار لفظ (اطیعوا)، اطاعت خدا و رسول و اولی الامر واجب شده است و از این جهت اولی الامر معصوم است (و الا دستور به اطاعت از آنها به نحو اطلاق معنی نداشت) همانطوریکه خدا و پیامبرش معصومند. و طبق آنچه در روایات آمده، معصومین منحصر در امامان شیعه اند.

 

آنچه بیان شد تنها بخشی از احادیثی بود که از کتب اهل سنت و راویان مورد قبول آنان و همچنین از کتب شیعه تنها درباره سه آیه، از آیاتی که درباره ولایت و امامت حضرت علی (ع) نازل شده است بیان گردیده و پیرامون این آیات و آیات دیگر نکات قابل توجه دیگری در میان کتب اهل سنت وجود دارد که برای اطلاع بیشتر باید به کتاب های معتبر مراجعه کرد.

 

غیر از این سه آیه که به صورت مختصر ذکر شد، آیات دیگری نظیر: آیه صادقین: «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین [19] »و آیه قربی: «قل لا اسئلکم علیه اجراً الا المودة فی القربی [20] » نیز مستقیماً به ولایت و امامت حضرت علی (ع) و دیگر ائمه پرداخته است که در روایات پیامبر اکرم که در کتاب های اهل سنت و شیعه نقل شده، آمده است.

 

علاوه بر این آیات، آیات دیگری، بازگو کننده ی فضیلتی از فضیلت های حضرت علی (ع) و برتری آن حضرت بر سایر صحابه و یاران و نزدیکان پیامبر اکرم(ص) است. حال با استناد به حکم عقل که تقدیم «مرجوح» بر «ارجح» را قبیح می شمارد، می توان نتیجه گرفت که امامت و جانشینی پیامبر اکرم (ص) حق حضرت علی (ع) است.

 

ب) دلیل حدیثی:

 

در منابع متعدد اهل تشیع و اهل تسنن از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که فرمودند وصی و جانشین بعد از من علی بن ابی طالب(ع)است و بعد از او دو فرزندم حسن و حسین( علیهما السلام) که نُه امام دیگر از صلب حسین علیه السلام، پی هم می آیند. [21] البته این روایت افزون بر روایاتی است که درجریان حدیث یوم الدار، حدیث منزلت، حدیث غدیر خم و حدیث مشهور ثقلین بیان شده و یا احادیثی که فرموده، پس از من دوازده تن خلیفه خواهند آمد که به وسیله آنان دین عزیز می شود.

 

برای روشن تر شدن بحث، اجمالا و بطور اختصار، به چند روایت مهم اشاره می کنیم:

 

1) حدیث یوم الدار : 

 

پس از سه سال از رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، فرشته وحی نازل شد و فرمان خداوند را برای دعوت خویشاوندان و بستگان نزدیک به او ابلاغ کرد: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِی ءٌ مِمَّا تَعْمَلُون ؛(1) خویشاوندان نزدیک خود را انذار کن، و بال و پر [مهر و نرمی] خود را برای مؤمنان که از تو پیروی کرده اند، پهن کن، و اگر از تو نافرمانی کنند، بگو: من از آنچه شما انجام می دهید بیزارم.


با نزول این آیه، پیامبر خاتم، به علی علیه السلام دستور داد غذایی که تمام آن، یک ران گوسفند و یک من شیر بود، آماده سازد و فرزندان عبدالمطلب را دعوت کند، تا امر خداوند را به آنان ابلاغ کند و علی علیه السلام چنین کرد. حدود چهل نفر جمع شدند که در میان آنان ابوطالب، حمزه و ابولهب نیز بودند. غذا (چنان که اشاره شد) کم بود و به صورت عادی برای آن جمعیّت کافی نبود؛ امّا همگی خوردند و سیر شدند و چیزی از آن کم نشد. ابولهب گفت: این [اشاره به پیامبر اکرم] جادو کرده است .

 

سخنان ابولهب، مجلس را از طرح دعوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خارج کرد و پیامبر از طرح موضوع منصرف شد و جلسه بدون اخذ نتیجه پایان یافت. با دستور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بار دیگر علی علیه السلام مأموریت یافت که با همان ترتیب قبلی غذا تهیّه و از خویشاوندان پیامبر دعوت کند. بار دوّم و یا بار سوّم، حضرت ختمی مرتبت پس از صرف غذا فرمود: یَا بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِنِّی وَ اللَّهِ مَا أَعْلَمُ شَابّاً فِی الْعَرَبِ جَاءَ قَوْمَهُ بِأَفْضَلَ مِمَّا جِئْتُکُمْ بِهِ إِنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِخَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ قَدْ أَمَرَنِیَ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ أَدْعُوَکُمْ اِلَیْهِ فَأَیُّکُمْ یُؤَازِرُنِی عَلَى هَذا الْأَمْرِ عَلَى أَنْ یَکُونَ أَخِی وَ خَلِیفَتِی فِیکُم؟؛ ای فرزندان عبدالمطلب! به خدا قسم در میان عرب، جوانی را سراغ ندارم که چیزی بهتر از آنچه من برای شما آورده ام، برای قومش آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام. خدا به من فرمان داده است تا شما را به سوی او فرا خوانم، اکنون کدام یک از شما مرا یاری می کند تا برادر من و [وصی و] جانشین من در میان شما باشد؟


هیچ کدام پاسخ ندادند. علی علیه السلام که از همه کوچک تر بود، گفت: ای پیامبر خدا! من تو را یاری می کنم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا؛(2) این برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید. جمعیّت برخاستند؛ در حالی که می خندیدند و به ابوطالب می گفتند: محمد امر کرد که از پسرت اطاعت کنی و به حرف او گوش فرا دهی [در حالی که از همه کوچک تر است.


این قضیّه در میان مورّخان و مفسران به نامهای یوم الدار ؛ روزی که در خانه پیامبر جمع شدند ، بدء الدعوة، آغاز دعوت و یَوْمُ الْاِنذار یاد شده است. جمع زیادی از مورّخان و مفسران آن را نقل کرده اند. (3)

 

مرحوم علّامه امینی، هفت گونه و هفت صورت از منابع اهل سنّت نقل کرده است که صورت اوّل همان بود که نقل شد؛(4) امّا به صورت های دیگر هم نقل شده است که به الغدیر علامه امینی مراجعه شود.

 

اسناد حدیث یوم الدار :

 

(1) شعراء/214 ـ216. سوره شعراء که آیات انذار در آن است، پس از سوره واقعه نازل شده و سپس به ترتیب، سوره های نمل، قصص، اسراء، یونس، هود، یوسف و آن گاه سوره حِجر که فرمان علنی شدن دعوت پیامبر فَاصْدَع بِما تُؤْمر جزو آن است، نازل شده است. ر.ک: التمهید فی علوم القرآن، ج1، ص105 و تاریخ اسلام، مهدی پیشوایی، قم، بنیاد معارف، ص148.
(2) تاریخ الامم و الملوک، محمد بن جریر الطبری، بیروت، دار قاموس الحدیث، ج2، ص217 و الغدیر، علّامه امینی، مؤسسه دائرة معارف الفقه الاسلامی، چاپ سوّم، 1425 ق، ج3، ص394 و 395 و چاپ دار الکتب الاسلامیة، ج2، ص279.
(3) ر.ک: الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج2، ص278؛ السیرة الحلبیّه، حلبی، ج1، ص461؛ مسند، احمد حنبل، ج1، ص159؛ البدایه و النهایه، اسماعیل بن کثیر شامی، ج3، ص40؛ بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج18، ص178، 181، 191 و 214؛ مجمع البیان، طبرسی، ج7، ص206؛ الارشاد، شیخ مفید، ص29و الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، علی بن طاووس، ج1، ص20.

4) تاریخ الامم و الملوک، طبری، بیروت، دار قاموس الحدیث، ج2، ص217. مرحوم علّامه این صورت را از افراد ذیل نقل کرده است: طبری، تاریخ، ج 2، ص216، ابوجعفر اسکافی بغدادی متوفای 240 در نقض العثمانیه ؛ فقیه برهان الدین، محمد بن محمد بن ظفر الملکی، متوفای 567 در انباء نجباء الابناء ص46 ـ 48؛ کامل ابن اثیر، ج2، ص24؛ (الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، بیروت، دار صادر، 1399 ق، ج2، ص63.) ابوالفدا عماد الدین دمشقی، در تاریخش، ج1، ص116؛ شهاب الدین الخفاجی، شرح الشفا قاضی عیاض، ج3، ص37؛ علاء الدین بغدادی در تفسیرش ص390؛ سیوطی در جمع الجوامع (از طبری از شش حافظ نقل نموده است که عبارت باشد از ابن اسحاق، ابن جریر، ابن ابی حاتم، ابن مردویه، ابی نعیم و بیهقی)؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج3، ص254، و همین طور احمد حنبل در مسندش ج1، ص111 به سندی که تمام افراد قابل تأیید و سند آن صحیح است بدون هیچ شبهه نقل کرده است... ر.ک: الغدیر، چاپ دارالکتب الاسلامیّه، ص279 ـ280.

 

 

2) حدیث منزلت:

 

حدیث منزلت، از احادیث مشهور نبوی و مورد قبولِ عالمان شیعه و سنّی است. عالمان شیعه به این حدیث برای اثبات جانشینی حضرت علی(ع) و نیز برتری موقعیت ایشان بر دیگر اصحاب استدلال می‌کنند. در این حدیث جایگاه امام علی (ع) نسبت به پیامبر اکرم (ص) همانند جایگاه هارون نسبت به موسی معرفی شده است. و از نظر عالمان شیعی این حدیث متواتر است.

 

این حدیث در مناسبت‌های مختلف از پیامبر (ص) شنیده شده که مهم‌ترین آن‌ها درجنگ تبوک است. مشهورترین نقل‌ این حدیث آن است که پیامبر اکرم (ص) خطاب به علی (ع) فرمود: «‌أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّاأنـّه لانَبیّ بَعدی‌»

 

موارد بیان حدیث منزلت

 

این حدیث با تعابیر و الفاظ مختلف و در زمان‌ها و مکان‌های گوناگون از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است، از جمله روز پیمان اول برادری (قبل از هجرت به مدینه)، روز پیمان دوم برادری (پنج ماه بعد از هجرت به مدینه)، در منزل امّ سلمه، به هنگام تعیین سرپرست برای دختر حمزه، در ماجرای سد ابواب،و از همه مشهورتر در غزوه تبوک.

 

نقل‌های مختلف حدیث منزلت، همگی این مضمون مشترک را دارند که جایگاه و منزلت امام علی (ع) نسبت به پیامبر (ص)، همانند جایگاه هارون نسبت به موسی است. اختلافات اندکی هم که در تعابیر این حدیث وجود دارد، از تکرار آن در مناسبت‌های مختلف و نیز نقل به معنا در احادیث، نشأت گرفته است.

 

منابع حدیث در بین شیعه و اهل سنت

 

حدیث مزبور در منابع متعدد تاریخی و روایی و کلامی گزارش شده است، حتی برخی دانشمندان شیعه کتابهای مستقلی درباره آن نگاشته‌اند، از جمله میر حامد حسین (متوفی ۱۳۰۶ ه‍.ق) یک جلد از مجموعه عبقات الانوار را به این حدیث اختصاص داده است. حاکم حسکانی  از استادش، ابوحازم حافظ عبدوی، نقل نموده که وی حدیث منزلت را به پنج هزار سند روایت کرده است. بنا به نقل دیگری، ۸۸ نفر از مشهورترین راویان، این حدیث را نقل کرده‌اند. افرادی چون ابن تیمیه  عبدالحق دهلوی، گنجی شافعی، ابوالقاسم علی بن محسِّن تنوخی و سیوطی نیز به صحت و شهرت آن گواهی داده‌اند.  این حدیث در صحیح بخاری و صحیح مسلم  نیز آمده است. این حدیث در کتابهای دیگر اهل سنّت نیز نقل شده است.

 

صحیح بودن حدیث نزد اهل سنت

 

ابن عبدالبرّ  این روایت را از درست‌ترین و استوارترین روایات دانسته است. در برخی منابع، راه‌های روایت این حدیث به تفصیل ذکر شده است. حاکم نیشابوری طریق حدیث را صحیح دانسته و حافظ ذهبی نیز در تلخیص المستدرک بر صحت آن تأکید کرده است. ابن ابی الحدید آن را مورد اتفاق جمیع فرق اسلامی معرفی کرده است.

 

حتی مخالفان و معاندان امام علی نیز نتوانسته‌اند این حدیث را رد کنند و ناگزیر به پذیرش آن شده و گاه، ناخواسته، آن را نقل کرده‌اند. بنابه نقل خطیب بغدادی، [۱۶] ولید بن عبدالملک اموی هم اصل این حدیث را پذیرفته و لفظ «‌هارون‌» را به «‌قارون‌» تبدیل کرده بوده است. مأمون عباسی نیز به هنگام احتجاج با فقها، به این حدیث استناد کرده است 

 

. بنابه نقل خطیب بغدادی،  عمر با استناد به حدیث منزلت، فردی را که به علی(ع) دشنام می‌داد منافق خواند.

معاویه هم حدیث منزلت را انکار نکرد و وقتی از سعد بن ابی وقاص (از مخالفین امام علی(ع)) پرسید: «‌چرا علی را دشنام نمی‌دهی؟‌» سعد پاسخ گفت: «‌به سبب سه فضیلتی که رسول خدا برای علی ذکر کرده است»، آنگاه سعد به نقل این سه فضیلت پرداخت که نخستین آن حدیث منزلت بود. معاویه نیز از واداشتن سعد به دشنام‌گویی علی علیه‌السلام دست برداشت. 

 

زید بن ارقم نیز از جمله اصحابی است که این حدیث را نقل کرده و در گزارش خود این مطلب را نیز افزوده است که وقتی رسول خدا حضرت علی را به جای خود درمدینه گماشت، گروهی تصور کردند که پیامبر(ص) از علی(ع) ناراحت است. وقتی این سخن به گوش حضرت علی رسید، آن را نزد پیامبر(ص) باز گفت و رسول خدا در پاسخ، حدیث منزلت را بیان فرمود. 

 

حاکم نیشابوری این حدیث را صحیح دانسته و از ابن عباس نقل کرده که پیامبر(ص) در جنگ تبوک این حدیث را فرموده است. ابن عباس همچنین نقل کرده است کهرسول اکرم در ادامه، به علی فرمود: «‌شایسته نیست من بروم جز آنکه تو جانشین من باشی‌» و نیز فرمود: «‌پس از من تو ولی هر زن و مرد مؤمن خواهی بود». 

 

دلالت حدیث بر جانشینی و فضیلت امام علی (ع)

 

این حدیث، علاوه بر فضیلت امام علی(ع)، بر خلافت و عصمت ایشان نیز دلالت دارد، زیرا پیامبر(ص)، به جز نبوت، همه فضائل و ویژگی‌ها و مناصب هارون را برای حضرت علی ثابت کرده است. بنا بر آیات قرآن، حضرت موسی از خدا خواست تا برادرش هارون را وزیر او سازد و در امر رسالت شریکش گرداند تا یاری‌اش دهد.خدا با درخواست او موافقت کردو هارون، در غیاب موسی، جانشین او شد؛ رَبّ‏ِ اشْرَحْ لی صَدْری*وَ یَسِّرْ لی أَمْری*وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی*یَفْقَهُوا قَوْلی*وَ اجْعَلْ لی وَزیرًا مِنْ أَهْلی*هارُونَ أَخی*اشْدُدْ بِهِ أَزْری*وَ أَشْرِکْهُ فی أَمْری [i] یعنی: ) حضرت موسی (ع))گفت: پروردگارا سینه ام را گشاده کن و کارم را برایم آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند و وزیری از خاندانم برای من قرار ده، برادرم هارون را پشتم را با او محکم کن و او را در کارم شریک ساز بنابراین، تمام مناصب حضرت موسی برای برادرش نیز بوده است و اگر او بعد از موسی زنده می‌ماند، جانشین وی می‌شد (مطابق گفته یهودیان هارون چهل سال پیش از موسی درگذشت).

 

هارون نزد موسی دارای مقام و جایگاه والایی بوده است و از اینجا می‌توان به عظمت مقام امام علی(ع) و سزاواری او بر خلافت بعد از رسول اکرم پی برد. با بررسی تشبیه موجود در این حدیث، چندین نکته ظریف به‌دست می‌آید.

با تکیه بر ماجرای هارون و موسی در قرآن، هارون وزیر و شریک موسی در کارش بود، پس علی نیز در امر خلافت و ولایت، جز نبوت، شریک پیامبر(ص) بود.

 

هارون دومین شخصیت بعد از موسی در میان بنی‌اسرائیل بود، علی هم در میان امت پیامبر(ص) چنین بود.

هارون برادر موسی بود و علی به دلیل حدیث مؤاخات، که به تواتر در کتب شیعه و سنّی نقل شده، برادر رسول خدا بود.

هارون برترین فرد قوم موسی نزد خدا و پیامبرش بود، علی نیز چنین بود.

 

هارون خلیفه موسی در غیبتش به طور مطلق بود، علی نیز چنین بود، به ویژه با تصریح پیامبر(ص) که فرمود: «‌لاینبغی أن أذهب اِلّا و أنت خَلیفَتی‌‌» (شایسته نیست من به جنگ تبوک روم مگر اینکه تو جانشین من باشی).

 

هارون عالم‌ترین فرد قوم موسی بود، علی هم به تصریح پیامبر(ص) عالم‌ترین فرد بعد از پیامبر(ص) بود.

 

اطاعت از هارون بر یوشع بن نون (وصی موسی) و امت موسی واجب بود، اطاعت از علی نیز با فرض وصایت ابوبکر، عمر، عثمان یا هر فرد دیگری، بر آنها واجب بود.

هارون محبوب‌ترین فرد نزد خدا و موسی بود، علی نیز این گونه بود.

خدا پشت موسی را با برادرش هارون، نیرومند و محکم ساخت و پشت پیامبر اکرم(ص) را با علی.

هارون معصوم از خطا و نسیان بود، و علی نیز چنین بود. 

 

تردید در سند حدیث

 

برخی عالمان سنّی در سند حدیث تشکیک کرده و برخی آن را از آحاد شمرده‌اند.

علمای شیعه در پاسخ گفته‌اند: بی‌تردید این حدیث، مستفیض، بلکه متواتر است و به قول محدّثان، این روایت از «‌أصَحّ السّنن و أثبت الآثار‌» است و حتی ذهبی از مهمترین عالمان اهل سنت در تلخیص المستدرک  به صحت آن گواهی داده است. اگر این حدیث صحیح نبود، در صحیح بخاری و صحیح مسلم نقل نمی‌شد. به علاوه، معاویه، دشمن سرسخت امام علی(ع)، که دستور به سبّ و لعن و جعل حدیث بر ضد آن حضرت داده بود، نه تنها حدیث منزلت را انکار نکرد، بلکه خودش نیز آن را روایت کرد. 

 

ادعای انحصار جانشینی به ماجرای غزوه تبوک

 

برخی از علمای اهل سنت مانند ابن تیمیه این حدیث را تنها ناظر به ماجرای غزوه تبوک دانسته و عده‌ای دایره را تنگ‌تر کرده و گفته‌اند پیامبر(ص)، علی(ع) را فقط جانشین خود در شهر مدینه یا در میان خاندانش قرار داد . و گفته‌اند پذیرفتن صحت حدیث بدان معنا نیست که تمام مناصب و مقامهای حضرت رسول، جز نبوت، برای علی ثابت شود، بلکه ظاهر حدیث دلالت می‌کند که علی فقط در مدت غیبت پیامبر(ص) و رفتنش به تبوک، آن هم در خصوص امور مربوط به خانواده پیامبر(ص)، خلیفه و جانشین آن حضرت بوده است، چنان که هارون در مدت غیبت موسی خلیفۀ او بود.


در پاسخ این سوال دو نکته گفته شده است:

 

نکته اول: بسیاری از عالمان اهل سنت این حدیث را منحصر به ماجرای تبوک ندانسته و معتقدند که پیامبر(ص) در مناسبتهای دیگر نیز چنین فرموده است. ابن ابی الحدید  در تأیید وزارت حضرت علی، به قرآن و روایات استناد کرده و می‌گوید تمام مراتب هارون برای امام علی(ع) ثابت می‌شود و اگر پیامبر(ص)، خاتم الانبیا نبود، حتی حضرت علی، در امر رسالتش هم شریک می‌شد. پیامبر(ص) اسامی فرزندان علی(ع) را همچون اسامی فرزندان هارون قرار داد و آنان را حسن(ع) و حسین(ع) نامید و فرمود: من آنها را به اسامی فرزندان هارون، یعنی شُبَّر و شُبَیر، نامیدم.

 

نکته دوم: خود صحابه نیز از روایت، عمومیت مناصب را برداشت می‌کردند، مثلاً وقتی از جابر بن عبدالله انصاری درباره معنای حدیث منزلت پرسیدند، پاسخ داد پیامبر(ص) با این سخن علی را جانشین خویش در میان امتش، در زندگانی و پس از مرگ خود قرار داده و اطاعت از او را بر شما واجب گردانده است. 

 

ادعای اختصاص جانشینی به زمان حیات پیامبر (ص)

 

هارون مرتبه خلافت و سایر مراتب را در زمان زندگی حضرت موسی داشته است، زیرا وی قبل از موسی درگذشت، پس ممکن است علی نیز منزلتهای هارون را در زمان حیات رسول خدا دارا بوده باشد؛ بنابراین، حدیث منزلت را نمی‌توان نص بر خلافت بعد از وفات پیامبر(ص) دانست. 

 

در مقابل، علمای شیعه به این سوال دو پاسخ داده‌اند: اولا: کلمه استثنا (اِلّا أنـَّه لانبی بعدی) صراحت در عموم دارد و این شؤونات در زمان حیات و بعد از وفات رسول خدا برای علی ثابت است، وگرنه احتیاجی به استثنا نبود. به قول طبرسی، محدّثان اجماع دارند که پیامبر(ص) در ماجرای غزوه تبوک، علی را در مدینه جانشین خویش کرد و او را عزل نکرد و این مقام برای امام ادامه داشت.

 

ثانیا: هارون بنا بر فرض شبهه، پس از موسی نبود که بخواهد خلافت داشته باشد. اگر هارون پس از موسی بود، قطعاً خلافت موسی را به عهده داشت چون‌شأن خلافت در او محقق شده بود. حضرت علی نیز مطابق حدیث،‌شان خلافت پیامبر(ص) را داشت و مادامی که او باشد و پیامبر(ص) نباشد، وی خلیفۀ پیامبر(ص) خواهد بود.

 

تشابه ظریف

 

جناب هارون در نبود حضرت موسی خلیفه شد، و مردم فریب سامری را خورده و گوساله پرست شدند و کسی به یاری هارون آنگونه که باید نشتافت و هارون در میان قوم به ناچار مصلحت را در صبر کردن دید. حدیث منزلت همۀ این وقایع را برای امام علی(ع) بیان می‌کند. علی در نبود پیامبر(ص) خلیفه است و مشابهت امام با هارون معطوف به این امور است و اصلاً پس از وفات و قبل از وفات در آن مطرح نیست.

 

3)  حدیث ثقلین:

 

این حدیث در بسیاری از کتاب های معتبر اهل سنت [23] آورده شده است: پیامبر اکرم (ص) در روزهای آخر زندگانی خود، به اصحاب چنین فرمود: ای مردم نزدیک است که از سوی پروردگارم خوانده شوم و دعوت او را اجابت کنم. من در میان شما دو چیز گرانبها به یادگار می گذارم: یکی کتاب خداوند عز وجل و دیگری عترتم را کتاب خداوند ریسمان محکمی است که از آسمان تا زمین کشیده شده است و عترت من همان اهل بیتم می باشند. این دو از هم جدا نمی شوند تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند. پس ملاحظه کنید که چگونه پس از من با آنها رفتار می کنید» [24] .

 

 

4) حدیث غدیر:

 

جریان غدیر در سال آخر عمر پیامبر اکرم (ص) در حجة الوداع اتفاق افتاد و آن حضرت، با بیان خطبه ی بسیار مهم و طولانی غدیر   «... من کنت مولاه فهذا علی مولاه...» یعنی … هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست و ... ، به امامت علی بن ابیطالب تصریح فرمود و رسالت خود را ابلاغ فرمود. این ابلاغ رسالت در پی دستور الهی بود که در آیه ی ابلاغ به پیامبر گرامی اسلام (ص) داده شد و پس از انجام رسالت آیه ی اکمال دین و اتمام نعمت و رضایت خدا از دین اسلام نازل گردید . که صد هزار نفری که در آن صحرا شاهد خطبه بودند به  امام علی (ع) تبریک گفته و بیعت نمودند از جمله خلیفه اول و دوم . 

 

این واقعه توسط عده ی زیادی(110 نفر) از صحابه [25] پیامبر اکرم(ص) و همچنین از 84 نفر از تابعین و 36 نفر از دانشمندان و مؤلفین، نقل شده است. علامه امینی با مدارک و دلایل محکم از منابع معروف اسلامی (اهل سنت و شیعه) ، در کتاب شریف الغدیر تمامی این نقل ها را آورده است. این حدیث متواتر و مسلم است و کسی که در صدور آن تشکیک نماید به این معناست که اطلاعاتی در باب علم الحدیث ندارد . 

 

 

5) حدیث جابر :

 

در این روایت، رسول خدا صلى الله علیه وآله ذیل آیه «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ» در پاسخ جابر بن عبدالله انصارى، که از مصداق «اولى الامر» پرسیده بود؛ اسامى تمام ائمه را شرح دادند:


 

وَحَدَّثَنَا غَیْرُ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ یَزِیدَ بْنِ مَالِکٍ الْفَزَارِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَارِثِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیَّ یَقُولُ: لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى نَبِیِّهِ صلی الله علیه وآله «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ عَرَفْنَا اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَمَنْ أُولِی الْأَمْرِالَّذِینَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِهِ؟ فَقَالَ: هُمْ خُلَفَائِی یَا جَابِرُ وَأَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ بَعْدِی أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْمَعْرُوفُ فِی التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَسَتُدْرِکُهُ یَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِیتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ سَمِیِّی وَذُو کُنْیَتِی حُجَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَبَقِیَّتُهُ فِی عِبَادِهِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ذَلِکَ الَّذِی یَغِیبُ عَنْ شِیعَتِهِ وَأَوْلِیَائِهِ غَیْبَةً لَا یَثْبُتُ فِیهَا عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَهَلْ یَقَعُ لِشِیعَتِهِ الِانْتِفَاعُ بِهِ فِی غَیْبَتِهِ فَقَالَ صلی الله علیه وآله إِی وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَیَسْتَضِیئُونَ بِنُورِهِ وَیَنْتَفِعُونَ بِوَلَایَتِهِ فِی غَیْبَتِهِ کَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَإِنْ تَجَلَّاهَا سَحَابٌ یَا جَابِرُ هَذَا مِنْ مَکْنُونِ سِرِّ اللَّهِ وَمَخْزُونِ عِلْمِ اللَّهِ فَاکْتُمْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ.

 

جابر بن یزید جعفى مى‌گوید: از جابر بن عبد اللَّه انصارى شنیدم که مى‌گفت: هنگامى که آیه شریفه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الْأَمْرِ مِنْکُمْ نازل شد، خدمت حضرت عرض کردم: ما خدا و رسول را شناختیم و اکنون مى‌خواهیم بدانیم این اولو الامر که طاعت آنان با اطاعت خدا و رسول قرین شده کدام افراد هستند؟، فرمود: این افراد خلفاى من هستند.

 

اى جابر! آنان پیشوایان مسلمین اند که پس از من خواهند آمد؛ اول آنها على بن ابى طالب است، پس از وى حسن و بعد از او حسین سپس على بن الحسین، و محمد بن على که در تورات به باقر معروف است و تو او را درک خواهى کرد و هر گاه وى را ملاقات نمودى سلام مرا به او برسان، بعد از او جعفر بن محمد، و موسى بن جعفر و على بن موسى، و محمد بن على، و على بن محمد، و حسن بن على امام هستند.

 

پس از اینها همنام و صاحب کنیه من که حجت پروردگار و نشانه او در زمین است و نام او محمد بن حسن مى‌باشد که از شیعیان و پیروان و دوستان خود غیبت خواهد کرد، و جز افرادى که در ایمان امتحان داده باشند کسى در امامت او باقى نخواهد ماند، به خداوندى که مرا به راستى برانگیخته شیعیان از غیبت او استفاده خواهند کرد و از تابش انوار او مستفیض خواهند شد همان طور که از خورشید استضائه مى‌کنند و لو در زیر ابر باشد، اى جابر این مطالب از اسرار خداوند است که در گنجینه‏هاى علم محفوظ مانده‏ و آنها را جز به اهلش اطلاع نده.

 

اسناد حدیث جابر :

 

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای381هـ)، کمال الدین و تمام النعمة،ج‏1، ص253، ناشر:‌ اسلامیة ـ تهران‏، الطبعة الثانیة‏، 1395 هـ.

الطبرسی، أبی علی الفضل بن الحسن (متوفای548هـ)، اعلام الورى بأعلام الهدى، ص397،‌ ناشر:‌ اسلامیه.

الإربلی، أبی الحسن علی بن عیسی بن أبی الفتح (متوفاى693هـ)، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج‏2، ص510، ناشر: دار الأضواء ـ بیروت، الطبعة الثانیة، 1405هـ ـ 1985م.

کفایه الاثر ص 8 / ینابیع الموده ص 494 / اثبات الهداه ج 3، ص 123 / غایه المرام ، ص 267 

 

 

آن چه ذکر شد فقط گوشه ای از دلایل بی شماری است که بر خلافت بلافصل علی (ع) دلالت دارد. [26]

 

برای مطالعه بیشتر می توانید به:


 

- تفسیر پیام قرآن، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، جلد 9 (امامت و ولایت در قرآن مجید، صفحه 177 به بعد)


 

- و به نمایه ی: اثبات امامت امام علی(ع) از قرآن،  324 مراجعه فرمایید.

 

------------------------------------------------------

[1]   برای آگاهی بیشتر نک: نمایه ی:

1. دلایل عقلی امامت شماره 671.

2. دلایل عقلی امام زمان(عج) شماره 582.


 

[2]   برای آگاهی از اینکه چرا نام امامان به صراحت در قرآن نیامده است، مراجعه شود به نمایه: نام امامان‏علیهم السلام در قرآن.

[3]   برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به نمایه: دلایل اعتقاد به امامت و امامان.

[4]   . « یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک... » مائده، 67.   برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به نمایه: اهل سنت و آیه تبلیغ.

[5]   . مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 9، امامت در قرآن، ص 182 به بعد.

[6]   . « انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلاة... » مائده، 55.

[7]   چون طبق روایات معتبر آنکه در رکوع انگشترش را به سائل داد حضرت علی (ع) بوده است.

[8]   . الدرالمنثور، ج 2، ص 293.

[9]   . اسباب النزول، ص 148.

[10]   . تفسیر کشاف، ج 1، ص 649.

[11]   . تفسیر فخر رازی، ج 12، ص 26.

[12]   . تفسیر طبری، ج 6، ص 186.

[13]   . الغدیر، ج 2، ص 52 و 53.

[14]   . « یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم... » نساء، 59.

[15]   در تفسیر برهان نیز ده ها روایت از منابع اهل بیت (ع) در ذیل این آیه آمده است که می گوید: آیه مزبور درباره علی (ع) یا آن حضرت و سایر ائمه اهل بیت (ع) نازل شده و حتی در بعضی از روایات نام دوازده امام (ع) یک یک آمده است. تفسیر برهان، ج 1، ص 381 – 387.

[16]   . شواهد التنزیل، ج 1، ص 148 تا 151.

[17]   . بحر المحیط، ج 3، ص 278.

[18]   . احقاق الحق، ج 3، ص 425.

[19]   . « یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین... » توبه، 119. در روایات بیان شده است که: منظور از صادقین حضرت علی(ع) و اهل بیت پیامبر(ص) می باشند.( ینابیع المودة ص115 و شواهد التنزیل ج1 ص262)

[20]   . شوری، 33. برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به نمایه: اهل بیت‏علیهم السلام و آیه‏ى مودت .

[21] تذکرة الخواص، سبط بن جوزی، چاپ لبنان، ص 327، ایضاً یتابیع المودة، شیخ سلیمان قندوزی، باب 77، ص 444، چاپ اسلامبول؛ همچنین فرائد السمطنی، جوینی، بیروت، ج 2، ص 134.

[22]      «انت منی بمنزلة هارون من موسی الا أنه لا نبی بعدی؛   فضائل الخمسه، ج 1،ص316-299

[23] صحیح مسلم، صحیح ترمذی، ج 2، ص 308؛ خصائص نسائی، ص 21پپغ مستدرک حاکم، ج 3، ص 109؛ مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 17.

[24] «انی اوشک ان ادعی فاجیب و انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله عز و جل و عترتی. کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی، انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض فانظرونی بم تخلفونی فیهما؛   فضائل الخمسه، ج 2، ص 53 – 44.

  [25] ابوسعید خدری، زیدین ارقم، جابر بن عبدالله انصاری، ابن عباس، براء بن عازب، حذیفه، ابوهریرة، ابن مسعود و عامر بن لیلی، از آن جمله اند.

[26] جهت مطالعه ی بیشتر به کتاب گرانسنگ الغدیر علامه امینی، ج 1، و کتاب پیشوایی از نظر اسلام، نگارش آیت اله جعفر سبحانی مراجعه شود صفحات 274 و 317 ویژه اسناد و مضامین و تحلیل های حدیث غدیر است.