پیمانه ////                                                زخط یار بیاموز مهر با رخ خوب//که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن
پیمانه ////                                                زخط یار بیاموز مهر با رخ خوب//که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن

پیمانه //// زخط یار بیاموز مهر با رخ خوب//که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن

فرهنگی اجتماعی

اثبات ولایت و امامت امیر المومنین علی علیه السلام در منابع شیعی و سنی

نگاهی گذرا به اثبات ولایت و امامت امیرالمومنین (ع) در منابع شیعی و سنی / اعتقاد به فضائل امیرالمومنین(ع)، محور وحدت فرق اسلامی است

از آنجا که دین اسلام کامل ترین و آخرین دین الهی و پیامبر اسلام پیامبر خاتم (ص) بود ؛ برای استقرار دین الهی ، گسترش و تبیین احکام و معارف حقه اش و جلوگیری ازایجاد بدعت ها و جلوگیری از تفسیر به رای ها ضروری بود تا نبوت پیامبر گرامی اسلام (ص) از طریق امامت و ولایت ائمه معصومین (ع) ادامه یابد لذا به طور کلی ضرورت وجود امام که منصوب از جانب خداوند باشد به حکم عقل اثبات می گردد .


شکی نیست که سازمان دین اسلام برای بقا و ادامه ی حیات خود نیازمند به نگهبان و گرداننده دارد و پیوسته افراد شایسته و انسان های کامل و معصومی را می طلبد که معارف و دستورات دین را به مردم برسانند، و مقررات دقیق آن را در جامعه ی اسلامی به اجرا درآورند. از آنجا که یکی از مقاصد آفرینش؛ هدایت مردم به راه راست است، حکمت خدای مهربان اقتضا می کند؛ پس از رحلت پیغمبر (ص)، برای نگهبانی دین و هدایت مردم، باید پیشوایی تعیین کند، و مردم را به عقل محدودشان- که بیشتر اوقات مغلوب هوا و هوس- می شود وا نگذارد. پس با دلیل عقلی، پس از رحلت پیغمبر (ص)، ضرورت وجود امامانی معصوم و دارای علم لدنی، برای همه ی زمانها و نیز برای هدایت مردم، حفظ و حراست دین و اجرای مقررات و دستورات آن، روشن می گردد.

 

از آنجا که دین اسلام کامل ترین  و آخرین دین الهی و پیامبر اسلام پیامبر خاتم (ص) بود ؛ برای استقرار دین الهی ، گسترش و تبیین احکام و معارف حقه اش و جلوگیری ازایجاد بدعت ها و جلوگیری از تفسیر به رای ها ضروری بود تا نبوت پیامبر گرامی اسلام (ص) از طریق امامت و ولایت ائمه معصومین (ع) ادامه یابد لذا به طور کلی ضرورت وجود امام که منصوب از جانب خداوند باشد به حکم عقل اثبات می گردد . 

 

اثبات امامت حضرت علی(ع) از مباحث امامت خاصه است که برای اثبات آن مستقیماً نمی توان از دلیل عقلی بهره گرفت، بلکه با استخدام دلیل عقلی در امامت عامه و ضرورت وجود امام در همه زمان ها [1] و با استناد به آیات و روایات و نقل های تاریخی، می توان مقام خلافت و امامت پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را در شخصیت علی (ع) ثابت نمود،و از این طریق به مقصود نائل آمد.

 

اعتقاد به فضائل و کرامات بالای امیرالمومنین (ع) محور وحدت تمامی فرق اسلامی است چرا که شخصیت بالای ایشان ،  فضائل و کرامات حضرت در اسناد و منابع فرق مختلف اسلامی  به وفور منعکس شده و محل اتفاق است . 

 

اثبات امامت و ولایت امیرالمومنین (ع) هم برای کسی که با انصاف و بدون تعصب به تحقیق و واکاوی متون دینی و تاریخی بپردازد ؛ امری بسیار سهل و واضح خواهد بود . علاوه بر فضائل و کرامات حضرت که در منابع اهل سنت هم به وفور نقل شده است و محل اتفاق همه ی مسلمین است ، اسناد اثبات امامت و ولایت امیرالمومنین(ع) هم  به وفور در منابع قرآنی ، روایی و تاریخی اهل سنت یافت می شود . 

 

امروز شیعه و سنی به حکم قرآن و سیره پیامبر و اهل بیت (ع)  موظف اند تا با اعتقاد عملی به اصل وحدت و تمسک به مشترکات فراوانی که دارند در کنار هم برادرانه زندگی نمایند و در مقابل دشمنان مشترک در صف واحد قرار گرفته و دشمن را مایوس نمایند . البته در محافل علمی و با رعایت اصل وحدت و برادری بررسی مسائل دینی جهت رسیدن به حقیقت بلا اشکال و بلکه مطلوب خواهد بود . 

 

در این مجال با اشاره به برخی ادله از اقیانوس دلایل  وارده در قرآن و حدیث و تاریخ ، امامت و خلافت حضرت علی (ع) را اثبات می کنیم:

 

الف) دلیل قرآنی:

 

در قرآن مجید آیات فراوانی داریم که به بیان و اثبات امامت حضرت علی (ع) و دیگر ائمه طاهرین دلالت دارد. و البته دلالت این آیات [2] با توجه به احادیث بسیار زیاد (متواتر) است که از رسول گرامی اسلام در شأن نزول این آیات وارد شده است. احادیثی که مورد قبول شیعه و سنی است، ما در اینجا به چند آیه اشاره می کنیم [3] :

 

1. آیه تبلیغ: 

 

یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک  و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین 

ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت نازل شده است به طور کامل (به مردم) برسان، و اگر انجام ندهی، رسالت او را انجام نداده ای، و خداوند تو را از (خطرهای احتمالی) مردم نگاه می دارد، و خداوند جمعیت کافران لجوج را هدایت نمی کند» [4] .

 

خداوند متعال پیامبرش را با شدت هر چه تمامتر امر فرمود که رسالت خود را ابلاغ نماید و طبق روایات، پیامبر اکرم (ص) به دنبال نزول این آیه، در جایی به نام غدیر خم، حضرت علی(ع) را با عبارت مشهور «هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست.» به جانشینی خود برگزید. [5]

 

2. آیه ولایت: 

 

انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یوتون الزکاه و هم رکعون 

 

«ولی و سرپرست شما تنها خداست و پیامبر او، و آنها که ایمان آورده اند و نماز را به پا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند [6] ».

 

بسیاری از مفسران و محدثان گفته اند که این آیه در شأن علی (ع) [7] نازل شده است. اجماع شیعه و قول مفسران اهل سنت در این موضوع  موجود و ثابت است . 

 

«سیوطی» از دانشمندان اهل سنت در تفسیر «الدر المنثور» در ذیل این آیه از «ابن عباس» نقل می کند که: «علی (ع) در حال رکوع نماز بود که سائلی تقاضای کمک کرد و آن حضرت انگشترش را به او صدقه داد، پیامبر (ص) از سائل پرسید: چه کسی این انگشتر را به تو صدقه داد؟ سائل به حضرت علی (ع) اشاره کرد و گفت: آن مرد که در حال رکوع است»، در این هنگام این آیه نازل شد. [8]

 

همچنین از دانشمندان اهل سنت «واحدی [9] » و «زمخشری [10] » این روایت را نقل کرده و تصریح کرده اند که آیه «انما ولیکم الله ...» درباره حضرت علی (ع) نازل شده است.

 

فخر رازی در تفسیر خود از عبدالله بن سلام نقل می کند، هنگامی که این آیه نازل شد، من به رسول خدا (ص) عرض کردم که با چشم خود دیدم که علی(ع) انگشترش را در حال رکوع به نیازمندی صدقه داد به همین دلیل ما ولایت او را می پذیریم! وی همچنین روایت دیگری نظیر همین روایت را از ابوذر در شأن نزول این آیه نقل می کند.[11]

 

طبری نیز در تفسیر خود روایات متعددی در ذیل این آیه و شأن نزول آن نقل می کند که اکثر آنها می گویند: درباره حضرت علی(ع) نازل شده است. [12]

 

مرحوم علامه امینی (ره) در کتاب الغدیر، نزول این آیه درباره حضرت علی را با روایاتی از حدود بیست کتاب معتبر از کتاب های اهل سنت، با ذکر دقیق مدارک و منابع آن، نقل کرده است. [13]

 

در این آیه، ولایت حضرت علی(ع) در ردیف ولایت خدا و پیامبر(ص) قرار داده شد.

 

3. آیه اولی الامر: 

 

یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم 

 

«ای کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول خدا (ص) و اولی الامر از خودتان را [14] ».

 

از سویی دانشمندان [15] گفته اند که آیه اولی الامر درباره حضرت علی (ع) نازل شده است.

 

مثلا «حاکم حسکانی» حنفی نیشابوری (مفسر معروف اهل سنت) در ذیل این آیه پنج حدیث نقل کرده که در همه آنها عنوان «اولی الامر» بر علی (ع) تطبیق شده است. [16]

 

در تفسیر «البحر المحیط» نوشته «ابوحیان اندلسی مغربی» در میان اقوالی که درباره اولی الامر نقل کرده از مقاتل و میمون و کلبی (سه نفر از مفسران) نقل می کند که منظور از آن، ائمه اهل بیت (ع) هستند. [17]

 

«ابوبکر بن مؤمن شیرازی» (از علمای اهل سنت) در رساله «اعتقاد» از ابن عباس نقل می کند که آیه فوق درباره حضرت علی (ع) نازل شده است. [18]

 

از سویی دیگر در این آیه شریفه با سبک و سیاق واحد و عدم تکرار لفظ (اطیعوا)، اطاعت خدا و رسول و اولی الامر واجب شده است و از این جهت اولی الامر معصوم است (و الا دستور به اطاعت از آنها به نحو اطلاق معنی نداشت) همانطوریکه خدا و پیامبرش معصومند. و طبق آنچه در روایات آمده، معصومین منحصر در امامان شیعه اند.

 

آنچه بیان شد تنها بخشی از احادیثی بود که از کتب اهل سنت و راویان مورد قبول آنان و همچنین از کتب شیعه تنها درباره سه آیه، از آیاتی که درباره ولایت و امامت حضرت علی (ع) نازل شده است بیان گردیده و پیرامون این آیات و آیات دیگر نکات قابل توجه دیگری در میان کتب اهل سنت وجود دارد که برای اطلاع بیشتر باید به کتاب های معتبر مراجعه کرد.

 

غیر از این سه آیه که به صورت مختصر ذکر شد، آیات دیگری نظیر: آیه صادقین: «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین [19] »و آیه قربی: «قل لا اسئلکم علیه اجراً الا المودة فی القربی [20] » نیز مستقیماً به ولایت و امامت حضرت علی (ع) و دیگر ائمه پرداخته است که در روایات پیامبر اکرم که در کتاب های اهل سنت و شیعه نقل شده، آمده است.

 

علاوه بر این آیات، آیات دیگری، بازگو کننده ی فضیلتی از فضیلت های حضرت علی (ع) و برتری آن حضرت بر سایر صحابه و یاران و نزدیکان پیامبر اکرم(ص) است. حال با استناد به حکم عقل که تقدیم «مرجوح» بر «ارجح» را قبیح می شمارد، می توان نتیجه گرفت که امامت و جانشینی پیامبر اکرم (ص) حق حضرت علی (ع) است.

 

ب) دلیل حدیثی:

 

در منابع متعدد اهل تشیع و اهل تسنن از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که فرمودند وصی و جانشین بعد از من علی بن ابی طالب(ع)است و بعد از او دو فرزندم حسن و حسین( علیهما السلام) که نُه امام دیگر از صلب حسین علیه السلام، پی هم می آیند. [21] البته این روایت افزون بر روایاتی است که درجریان حدیث یوم الدار، حدیث منزلت، حدیث غدیر خم و حدیث مشهور ثقلین بیان شده و یا احادیثی که فرموده، پس از من دوازده تن خلیفه خواهند آمد که به وسیله آنان دین عزیز می شود.

 

برای روشن تر شدن بحث، اجمالا و بطور اختصار، به چند روایت مهم اشاره می کنیم:

 

1) حدیث یوم الدار : 

 

پس از سه سال از رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، فرشته وحی نازل شد و فرمان خداوند را برای دعوت خویشاوندان و بستگان نزدیک به او ابلاغ کرد: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِی ءٌ مِمَّا تَعْمَلُون ؛(1) خویشاوندان نزدیک خود را انذار کن، و بال و پر [مهر و نرمی] خود را برای مؤمنان که از تو پیروی کرده اند، پهن کن، و اگر از تو نافرمانی کنند، بگو: من از آنچه شما انجام می دهید بیزارم.


با نزول این آیه، پیامبر خاتم، به علی علیه السلام دستور داد غذایی که تمام آن، یک ران گوسفند و یک من شیر بود، آماده سازد و فرزندان عبدالمطلب را دعوت کند، تا امر خداوند را به آنان ابلاغ کند و علی علیه السلام چنین کرد. حدود چهل نفر جمع شدند که در میان آنان ابوطالب، حمزه و ابولهب نیز بودند. غذا (چنان که اشاره شد) کم بود و به صورت عادی برای آن جمعیّت کافی نبود؛ امّا همگی خوردند و سیر شدند و چیزی از آن کم نشد. ابولهب گفت: این [اشاره به پیامبر اکرم] جادو کرده است .

 

سخنان ابولهب، مجلس را از طرح دعوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خارج کرد و پیامبر از طرح موضوع منصرف شد و جلسه بدون اخذ نتیجه پایان یافت. با دستور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بار دیگر علی علیه السلام مأموریت یافت که با همان ترتیب قبلی غذا تهیّه و از خویشاوندان پیامبر دعوت کند. بار دوّم و یا بار سوّم، حضرت ختمی مرتبت پس از صرف غذا فرمود: یَا بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِنِّی وَ اللَّهِ مَا أَعْلَمُ شَابّاً فِی الْعَرَبِ جَاءَ قَوْمَهُ بِأَفْضَلَ مِمَّا جِئْتُکُمْ بِهِ إِنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِخَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ قَدْ أَمَرَنِیَ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ أَدْعُوَکُمْ اِلَیْهِ فَأَیُّکُمْ یُؤَازِرُنِی عَلَى هَذا الْأَمْرِ عَلَى أَنْ یَکُونَ أَخِی وَ خَلِیفَتِی فِیکُم؟؛ ای فرزندان عبدالمطلب! به خدا قسم در میان عرب، جوانی را سراغ ندارم که چیزی بهتر از آنچه من برای شما آورده ام، برای قومش آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام. خدا به من فرمان داده است تا شما را به سوی او فرا خوانم، اکنون کدام یک از شما مرا یاری می کند تا برادر من و [وصی و] جانشین من در میان شما باشد؟


هیچ کدام پاسخ ندادند. علی علیه السلام که از همه کوچک تر بود، گفت: ای پیامبر خدا! من تو را یاری می کنم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا؛(2) این برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید. جمعیّت برخاستند؛ در حالی که می خندیدند و به ابوطالب می گفتند: محمد امر کرد که از پسرت اطاعت کنی و به حرف او گوش فرا دهی [در حالی که از همه کوچک تر است.


این قضیّه در میان مورّخان و مفسران به نامهای یوم الدار ؛ روزی که در خانه پیامبر جمع شدند ، بدء الدعوة، آغاز دعوت و یَوْمُ الْاِنذار یاد شده است. جمع زیادی از مورّخان و مفسران آن را نقل کرده اند. (3)

 

مرحوم علّامه امینی، هفت گونه و هفت صورت از منابع اهل سنّت نقل کرده است که صورت اوّل همان بود که نقل شد؛(4) امّا به صورت های دیگر هم نقل شده است که به الغدیر علامه امینی مراجعه شود.

 

اسناد حدیث یوم الدار :

 

(1) شعراء/214 ـ216. سوره شعراء که آیات انذار در آن است، پس از سوره واقعه نازل شده و سپس به ترتیب، سوره های نمل، قصص، اسراء، یونس، هود، یوسف و آن گاه سوره حِجر که فرمان علنی شدن دعوت پیامبر فَاصْدَع بِما تُؤْمر جزو آن است، نازل شده است. ر.ک: التمهید فی علوم القرآن، ج1، ص105 و تاریخ اسلام، مهدی پیشوایی، قم، بنیاد معارف، ص148.
(2) تاریخ الامم و الملوک، محمد بن جریر الطبری، بیروت، دار قاموس الحدیث، ج2، ص217 و الغدیر، علّامه امینی، مؤسسه دائرة معارف الفقه الاسلامی، چاپ سوّم، 1425 ق، ج3، ص394 و 395 و چاپ دار الکتب الاسلامیة، ج2، ص279.
(3) ر.ک: الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج2، ص278؛ السیرة الحلبیّه، حلبی، ج1، ص461؛ مسند، احمد حنبل، ج1، ص159؛ البدایه و النهایه، اسماعیل بن کثیر شامی، ج3، ص40؛ بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج18، ص178، 181، 191 و 214؛ مجمع البیان، طبرسی، ج7، ص206؛ الارشاد، شیخ مفید، ص29و الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، علی بن طاووس، ج1، ص20.

4) تاریخ الامم و الملوک، طبری، بیروت، دار قاموس الحدیث، ج2، ص217. مرحوم علّامه این صورت را از افراد ذیل نقل کرده است: طبری، تاریخ، ج 2، ص216، ابوجعفر اسکافی بغدادی متوفای 240 در نقض العثمانیه ؛ فقیه برهان الدین، محمد بن محمد بن ظفر الملکی، متوفای 567 در انباء نجباء الابناء ص46 ـ 48؛ کامل ابن اثیر، ج2، ص24؛ (الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، بیروت، دار صادر، 1399 ق، ج2، ص63.) ابوالفدا عماد الدین دمشقی، در تاریخش، ج1، ص116؛ شهاب الدین الخفاجی، شرح الشفا قاضی عیاض، ج3، ص37؛ علاء الدین بغدادی در تفسیرش ص390؛ سیوطی در جمع الجوامع (از طبری از شش حافظ نقل نموده است که عبارت باشد از ابن اسحاق، ابن جریر، ابن ابی حاتم، ابن مردویه، ابی نعیم و بیهقی)؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج3، ص254، و همین طور احمد حنبل در مسندش ج1، ص111 به سندی که تمام افراد قابل تأیید و سند آن صحیح است بدون هیچ شبهه نقل کرده است... ر.ک: الغدیر، چاپ دارالکتب الاسلامیّه، ص279 ـ280.

 

 

2) حدیث منزلت:

 

حدیث منزلت، از احادیث مشهور نبوی و مورد قبولِ عالمان شیعه و سنّی است. عالمان شیعه به این حدیث برای اثبات جانشینی حضرت علی(ع) و نیز برتری موقعیت ایشان بر دیگر اصحاب استدلال می‌کنند. در این حدیث جایگاه امام علی (ع) نسبت به پیامبر اکرم (ص) همانند جایگاه هارون نسبت به موسی معرفی شده است. و از نظر عالمان شیعی این حدیث متواتر است.

 

این حدیث در مناسبت‌های مختلف از پیامبر (ص) شنیده شده که مهم‌ترین آن‌ها درجنگ تبوک است. مشهورترین نقل‌ این حدیث آن است که پیامبر اکرم (ص) خطاب به علی (ع) فرمود: «‌أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّاأنـّه لانَبیّ بَعدی‌»

 

موارد بیان حدیث منزلت

 

این حدیث با تعابیر و الفاظ مختلف و در زمان‌ها و مکان‌های گوناگون از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است، از جمله روز پیمان اول برادری (قبل از هجرت به مدینه)، روز پیمان دوم برادری (پنج ماه بعد از هجرت به مدینه)، در منزل امّ سلمه، به هنگام تعیین سرپرست برای دختر حمزه، در ماجرای سد ابواب،و از همه مشهورتر در غزوه تبوک.

 

نقل‌های مختلف حدیث منزلت، همگی این مضمون مشترک را دارند که جایگاه و منزلت امام علی (ع) نسبت به پیامبر (ص)، همانند جایگاه هارون نسبت به موسی است. اختلافات اندکی هم که در تعابیر این حدیث وجود دارد، از تکرار آن در مناسبت‌های مختلف و نیز نقل به معنا در احادیث، نشأت گرفته است.

 

منابع حدیث در بین شیعه و اهل سنت

 

حدیث مزبور در منابع متعدد تاریخی و روایی و کلامی گزارش شده است، حتی برخی دانشمندان شیعه کتابهای مستقلی درباره آن نگاشته‌اند، از جمله میر حامد حسین (متوفی ۱۳۰۶ ه‍.ق) یک جلد از مجموعه عبقات الانوار را به این حدیث اختصاص داده است. حاکم حسکانی  از استادش، ابوحازم حافظ عبدوی، نقل نموده که وی حدیث منزلت را به پنج هزار سند روایت کرده است. بنا به نقل دیگری، ۸۸ نفر از مشهورترین راویان، این حدیث را نقل کرده‌اند. افرادی چون ابن تیمیه  عبدالحق دهلوی، گنجی شافعی، ابوالقاسم علی بن محسِّن تنوخی و سیوطی نیز به صحت و شهرت آن گواهی داده‌اند.  این حدیث در صحیح بخاری و صحیح مسلم  نیز آمده است. این حدیث در کتابهای دیگر اهل سنّت نیز نقل شده است.

 

صحیح بودن حدیث نزد اهل سنت

 

ابن عبدالبرّ  این روایت را از درست‌ترین و استوارترین روایات دانسته است. در برخی منابع، راه‌های روایت این حدیث به تفصیل ذکر شده است. حاکم نیشابوری طریق حدیث را صحیح دانسته و حافظ ذهبی نیز در تلخیص المستدرک بر صحت آن تأکید کرده است. ابن ابی الحدید آن را مورد اتفاق جمیع فرق اسلامی معرفی کرده است.

 

حتی مخالفان و معاندان امام علی نیز نتوانسته‌اند این حدیث را رد کنند و ناگزیر به پذیرش آن شده و گاه، ناخواسته، آن را نقل کرده‌اند. بنابه نقل خطیب بغدادی، [۱۶] ولید بن عبدالملک اموی هم اصل این حدیث را پذیرفته و لفظ «‌هارون‌» را به «‌قارون‌» تبدیل کرده بوده است. مأمون عباسی نیز به هنگام احتجاج با فقها، به این حدیث استناد کرده است 

 

. بنابه نقل خطیب بغدادی،  عمر با استناد به حدیث منزلت، فردی را که به علی(ع) دشنام می‌داد منافق خواند.

معاویه هم حدیث منزلت را انکار نکرد و وقتی از سعد بن ابی وقاص (از مخالفین امام علی(ع)) پرسید: «‌چرا علی را دشنام نمی‌دهی؟‌» سعد پاسخ گفت: «‌به سبب سه فضیلتی که رسول خدا برای علی ذکر کرده است»، آنگاه سعد به نقل این سه فضیلت پرداخت که نخستین آن حدیث منزلت بود. معاویه نیز از واداشتن سعد به دشنام‌گویی علی علیه‌السلام دست برداشت. 

 

زید بن ارقم نیز از جمله اصحابی است که این حدیث را نقل کرده و در گزارش خود این مطلب را نیز افزوده است که وقتی رسول خدا حضرت علی را به جای خود درمدینه گماشت، گروهی تصور کردند که پیامبر(ص) از علی(ع) ناراحت است. وقتی این سخن به گوش حضرت علی رسید، آن را نزد پیامبر(ص) باز گفت و رسول خدا در پاسخ، حدیث منزلت را بیان فرمود. 

 

حاکم نیشابوری این حدیث را صحیح دانسته و از ابن عباس نقل کرده که پیامبر(ص) در جنگ تبوک این حدیث را فرموده است. ابن عباس همچنین نقل کرده است کهرسول اکرم در ادامه، به علی فرمود: «‌شایسته نیست من بروم جز آنکه تو جانشین من باشی‌» و نیز فرمود: «‌پس از من تو ولی هر زن و مرد مؤمن خواهی بود». 

 

دلالت حدیث بر جانشینی و فضیلت امام علی (ع)

 

این حدیث، علاوه بر فضیلت امام علی(ع)، بر خلافت و عصمت ایشان نیز دلالت دارد، زیرا پیامبر(ص)، به جز نبوت، همه فضائل و ویژگی‌ها و مناصب هارون را برای حضرت علی ثابت کرده است. بنا بر آیات قرآن، حضرت موسی از خدا خواست تا برادرش هارون را وزیر او سازد و در امر رسالت شریکش گرداند تا یاری‌اش دهد.خدا با درخواست او موافقت کردو هارون، در غیاب موسی، جانشین او شد؛ رَبّ‏ِ اشْرَحْ لی صَدْری*وَ یَسِّرْ لی أَمْری*وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی*یَفْقَهُوا قَوْلی*وَ اجْعَلْ لی وَزیرًا مِنْ أَهْلی*هارُونَ أَخی*اشْدُدْ بِهِ أَزْری*وَ أَشْرِکْهُ فی أَمْری [i] یعنی: ) حضرت موسی (ع))گفت: پروردگارا سینه ام را گشاده کن و کارم را برایم آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند و وزیری از خاندانم برای من قرار ده، برادرم هارون را پشتم را با او محکم کن و او را در کارم شریک ساز بنابراین، تمام مناصب حضرت موسی برای برادرش نیز بوده است و اگر او بعد از موسی زنده می‌ماند، جانشین وی می‌شد (مطابق گفته یهودیان هارون چهل سال پیش از موسی درگذشت).

 

هارون نزد موسی دارای مقام و جایگاه والایی بوده است و از اینجا می‌توان به عظمت مقام امام علی(ع) و سزاواری او بر خلافت بعد از رسول اکرم پی برد. با بررسی تشبیه موجود در این حدیث، چندین نکته ظریف به‌دست می‌آید.

با تکیه بر ماجرای هارون و موسی در قرآن، هارون وزیر و شریک موسی در کارش بود، پس علی نیز در امر خلافت و ولایت، جز نبوت، شریک پیامبر(ص) بود.

 

هارون دومین شخصیت بعد از موسی در میان بنی‌اسرائیل بود، علی هم در میان امت پیامبر(ص) چنین بود.

هارون برادر موسی بود و علی به دلیل حدیث مؤاخات، که به تواتر در کتب شیعه و سنّی نقل شده، برادر رسول خدا بود.

هارون برترین فرد قوم موسی نزد خدا و پیامبرش بود، علی نیز چنین بود.

 

هارون خلیفه موسی در غیبتش به طور مطلق بود، علی نیز چنین بود، به ویژه با تصریح پیامبر(ص) که فرمود: «‌لاینبغی أن أذهب اِلّا و أنت خَلیفَتی‌‌» (شایسته نیست من به جنگ تبوک روم مگر اینکه تو جانشین من باشی).

 

هارون عالم‌ترین فرد قوم موسی بود، علی هم به تصریح پیامبر(ص) عالم‌ترین فرد بعد از پیامبر(ص) بود.

 

اطاعت از هارون بر یوشع بن نون (وصی موسی) و امت موسی واجب بود، اطاعت از علی نیز با فرض وصایت ابوبکر، عمر، عثمان یا هر فرد دیگری، بر آنها واجب بود.

هارون محبوب‌ترین فرد نزد خدا و موسی بود، علی نیز این گونه بود.

خدا پشت موسی را با برادرش هارون، نیرومند و محکم ساخت و پشت پیامبر اکرم(ص) را با علی.

هارون معصوم از خطا و نسیان بود، و علی نیز چنین بود. 

 

تردید در سند حدیث

 

برخی عالمان سنّی در سند حدیث تشکیک کرده و برخی آن را از آحاد شمرده‌اند.

علمای شیعه در پاسخ گفته‌اند: بی‌تردید این حدیث، مستفیض، بلکه متواتر است و به قول محدّثان، این روایت از «‌أصَحّ السّنن و أثبت الآثار‌» است و حتی ذهبی از مهمترین عالمان اهل سنت در تلخیص المستدرک  به صحت آن گواهی داده است. اگر این حدیث صحیح نبود، در صحیح بخاری و صحیح مسلم نقل نمی‌شد. به علاوه، معاویه، دشمن سرسخت امام علی(ع)، که دستور به سبّ و لعن و جعل حدیث بر ضد آن حضرت داده بود، نه تنها حدیث منزلت را انکار نکرد، بلکه خودش نیز آن را روایت کرد. 

 

ادعای انحصار جانشینی به ماجرای غزوه تبوک

 

برخی از علمای اهل سنت مانند ابن تیمیه این حدیث را تنها ناظر به ماجرای غزوه تبوک دانسته و عده‌ای دایره را تنگ‌تر کرده و گفته‌اند پیامبر(ص)، علی(ع) را فقط جانشین خود در شهر مدینه یا در میان خاندانش قرار داد . و گفته‌اند پذیرفتن صحت حدیث بدان معنا نیست که تمام مناصب و مقامهای حضرت رسول، جز نبوت، برای علی ثابت شود، بلکه ظاهر حدیث دلالت می‌کند که علی فقط در مدت غیبت پیامبر(ص) و رفتنش به تبوک، آن هم در خصوص امور مربوط به خانواده پیامبر(ص)، خلیفه و جانشین آن حضرت بوده است، چنان که هارون در مدت غیبت موسی خلیفۀ او بود.


در پاسخ این سوال دو نکته گفته شده است:

 

نکته اول: بسیاری از عالمان اهل سنت این حدیث را منحصر به ماجرای تبوک ندانسته و معتقدند که پیامبر(ص) در مناسبتهای دیگر نیز چنین فرموده است. ابن ابی الحدید  در تأیید وزارت حضرت علی، به قرآن و روایات استناد کرده و می‌گوید تمام مراتب هارون برای امام علی(ع) ثابت می‌شود و اگر پیامبر(ص)، خاتم الانبیا نبود، حتی حضرت علی، در امر رسالتش هم شریک می‌شد. پیامبر(ص) اسامی فرزندان علی(ع) را همچون اسامی فرزندان هارون قرار داد و آنان را حسن(ع) و حسین(ع) نامید و فرمود: من آنها را به اسامی فرزندان هارون، یعنی شُبَّر و شُبَیر، نامیدم.

 

نکته دوم: خود صحابه نیز از روایت، عمومیت مناصب را برداشت می‌کردند، مثلاً وقتی از جابر بن عبدالله انصاری درباره معنای حدیث منزلت پرسیدند، پاسخ داد پیامبر(ص) با این سخن علی را جانشین خویش در میان امتش، در زندگانی و پس از مرگ خود قرار داده و اطاعت از او را بر شما واجب گردانده است. 

 

ادعای اختصاص جانشینی به زمان حیات پیامبر (ص)

 

هارون مرتبه خلافت و سایر مراتب را در زمان زندگی حضرت موسی داشته است، زیرا وی قبل از موسی درگذشت، پس ممکن است علی نیز منزلتهای هارون را در زمان حیات رسول خدا دارا بوده باشد؛ بنابراین، حدیث منزلت را نمی‌توان نص بر خلافت بعد از وفات پیامبر(ص) دانست. 

 

در مقابل، علمای شیعه به این سوال دو پاسخ داده‌اند: اولا: کلمه استثنا (اِلّا أنـَّه لانبی بعدی) صراحت در عموم دارد و این شؤونات در زمان حیات و بعد از وفات رسول خدا برای علی ثابت است، وگرنه احتیاجی به استثنا نبود. به قول طبرسی، محدّثان اجماع دارند که پیامبر(ص) در ماجرای غزوه تبوک، علی را در مدینه جانشین خویش کرد و او را عزل نکرد و این مقام برای امام ادامه داشت.

 

ثانیا: هارون بنا بر فرض شبهه، پس از موسی نبود که بخواهد خلافت داشته باشد. اگر هارون پس از موسی بود، قطعاً خلافت موسی را به عهده داشت چون‌شأن خلافت در او محقق شده بود. حضرت علی نیز مطابق حدیث،‌شان خلافت پیامبر(ص) را داشت و مادامی که او باشد و پیامبر(ص) نباشد، وی خلیفۀ پیامبر(ص) خواهد بود.

 

تشابه ظریف

 

جناب هارون در نبود حضرت موسی خلیفه شد، و مردم فریب سامری را خورده و گوساله پرست شدند و کسی به یاری هارون آنگونه که باید نشتافت و هارون در میان قوم به ناچار مصلحت را در صبر کردن دید. حدیث منزلت همۀ این وقایع را برای امام علی(ع) بیان می‌کند. علی در نبود پیامبر(ص) خلیفه است و مشابهت امام با هارون معطوف به این امور است و اصلاً پس از وفات و قبل از وفات در آن مطرح نیست.

 

3)  حدیث ثقلین:

 

این حدیث در بسیاری از کتاب های معتبر اهل سنت [23] آورده شده است: پیامبر اکرم (ص) در روزهای آخر زندگانی خود، به اصحاب چنین فرمود: ای مردم نزدیک است که از سوی پروردگارم خوانده شوم و دعوت او را اجابت کنم. من در میان شما دو چیز گرانبها به یادگار می گذارم: یکی کتاب خداوند عز وجل و دیگری عترتم را کتاب خداوند ریسمان محکمی است که از آسمان تا زمین کشیده شده است و عترت من همان اهل بیتم می باشند. این دو از هم جدا نمی شوند تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند. پس ملاحظه کنید که چگونه پس از من با آنها رفتار می کنید» [24] .

 

 

4) حدیث غدیر:

 

جریان غدیر در سال آخر عمر پیامبر اکرم (ص) در حجة الوداع اتفاق افتاد و آن حضرت، با بیان خطبه ی بسیار مهم و طولانی غدیر   «... من کنت مولاه فهذا علی مولاه...» یعنی … هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست و ... ، به امامت علی بن ابیطالب تصریح فرمود و رسالت خود را ابلاغ فرمود. این ابلاغ رسالت در پی دستور الهی بود که در آیه ی ابلاغ به پیامبر گرامی اسلام (ص) داده شد و پس از انجام رسالت آیه ی اکمال دین و اتمام نعمت و رضایت خدا از دین اسلام نازل گردید . که صد هزار نفری که در آن صحرا شاهد خطبه بودند به  امام علی (ع) تبریک گفته و بیعت نمودند از جمله خلیفه اول و دوم . 

 

این واقعه توسط عده ی زیادی(110 نفر) از صحابه [25] پیامبر اکرم(ص) و همچنین از 84 نفر از تابعین و 36 نفر از دانشمندان و مؤلفین، نقل شده است. علامه امینی با مدارک و دلایل محکم از منابع معروف اسلامی (اهل سنت و شیعه) ، در کتاب شریف الغدیر تمامی این نقل ها را آورده است. این حدیث متواتر و مسلم است و کسی که در صدور آن تشکیک نماید به این معناست که اطلاعاتی در باب علم الحدیث ندارد . 

 

 

5) حدیث جابر :

 

در این روایت، رسول خدا صلى الله علیه وآله ذیل آیه «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ» در پاسخ جابر بن عبدالله انصارى، که از مصداق «اولى الامر» پرسیده بود؛ اسامى تمام ائمه را شرح دادند:


 

وَحَدَّثَنَا غَیْرُ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ یَزِیدَ بْنِ مَالِکٍ الْفَزَارِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَارِثِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیَّ یَقُولُ: لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى نَبِیِّهِ صلی الله علیه وآله «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ عَرَفْنَا اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَمَنْ أُولِی الْأَمْرِالَّذِینَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِهِ؟ فَقَالَ: هُمْ خُلَفَائِی یَا جَابِرُ وَأَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ بَعْدِی أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْمَعْرُوفُ فِی التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَسَتُدْرِکُهُ یَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِیتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ سَمِیِّی وَذُو کُنْیَتِی حُجَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَبَقِیَّتُهُ فِی عِبَادِهِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ذَلِکَ الَّذِی یَغِیبُ عَنْ شِیعَتِهِ وَأَوْلِیَائِهِ غَیْبَةً لَا یَثْبُتُ فِیهَا عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَهَلْ یَقَعُ لِشِیعَتِهِ الِانْتِفَاعُ بِهِ فِی غَیْبَتِهِ فَقَالَ صلی الله علیه وآله إِی وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَیَسْتَضِیئُونَ بِنُورِهِ وَیَنْتَفِعُونَ بِوَلَایَتِهِ فِی غَیْبَتِهِ کَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَإِنْ تَجَلَّاهَا سَحَابٌ یَا جَابِرُ هَذَا مِنْ مَکْنُونِ سِرِّ اللَّهِ وَمَخْزُونِ عِلْمِ اللَّهِ فَاکْتُمْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ.

 

جابر بن یزید جعفى مى‌گوید: از جابر بن عبد اللَّه انصارى شنیدم که مى‌گفت: هنگامى که آیه شریفه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الْأَمْرِ مِنْکُمْ نازل شد، خدمت حضرت عرض کردم: ما خدا و رسول را شناختیم و اکنون مى‌خواهیم بدانیم این اولو الامر که طاعت آنان با اطاعت خدا و رسول قرین شده کدام افراد هستند؟، فرمود: این افراد خلفاى من هستند.

 

اى جابر! آنان پیشوایان مسلمین اند که پس از من خواهند آمد؛ اول آنها على بن ابى طالب است، پس از وى حسن و بعد از او حسین سپس على بن الحسین، و محمد بن على که در تورات به باقر معروف است و تو او را درک خواهى کرد و هر گاه وى را ملاقات نمودى سلام مرا به او برسان، بعد از او جعفر بن محمد، و موسى بن جعفر و على بن موسى، و محمد بن على، و على بن محمد، و حسن بن على امام هستند.

 

پس از اینها همنام و صاحب کنیه من که حجت پروردگار و نشانه او در زمین است و نام او محمد بن حسن مى‌باشد که از شیعیان و پیروان و دوستان خود غیبت خواهد کرد، و جز افرادى که در ایمان امتحان داده باشند کسى در امامت او باقى نخواهد ماند، به خداوندى که مرا به راستى برانگیخته شیعیان از غیبت او استفاده خواهند کرد و از تابش انوار او مستفیض خواهند شد همان طور که از خورشید استضائه مى‌کنند و لو در زیر ابر باشد، اى جابر این مطالب از اسرار خداوند است که در گنجینه‏هاى علم محفوظ مانده‏ و آنها را جز به اهلش اطلاع نده.

 

اسناد حدیث جابر :

 

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای381هـ)، کمال الدین و تمام النعمة،ج‏1، ص253، ناشر:‌ اسلامیة ـ تهران‏، الطبعة الثانیة‏، 1395 هـ.

الطبرسی، أبی علی الفضل بن الحسن (متوفای548هـ)، اعلام الورى بأعلام الهدى، ص397،‌ ناشر:‌ اسلامیه.

الإربلی، أبی الحسن علی بن عیسی بن أبی الفتح (متوفاى693هـ)، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج‏2، ص510، ناشر: دار الأضواء ـ بیروت، الطبعة الثانیة، 1405هـ ـ 1985م.

کفایه الاثر ص 8 / ینابیع الموده ص 494 / اثبات الهداه ج 3، ص 123 / غایه المرام ، ص 267 

 

 

آن چه ذکر شد فقط گوشه ای از دلایل بی شماری است که بر خلافت بلافصل علی (ع) دلالت دارد. [26]

 

برای مطالعه بیشتر می توانید به:


 

- تفسیر پیام قرآن، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، جلد 9 (امامت و ولایت در قرآن مجید، صفحه 177 به بعد)


 

- و به نمایه ی: اثبات امامت امام علی(ع) از قرآن،  324 مراجعه فرمایید.

 

------------------------------------------------------

[1]   برای آگاهی بیشتر نک: نمایه ی:

1. دلایل عقلی امامت شماره 671.

2. دلایل عقلی امام زمان(عج) شماره 582.


 

[2]   برای آگاهی از اینکه چرا نام امامان به صراحت در قرآن نیامده است، مراجعه شود به نمایه: نام امامان‏علیهم السلام در قرآن.

[3]   برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به نمایه: دلایل اعتقاد به امامت و امامان.

[4]   . « یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک... » مائده، 67.   برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به نمایه: اهل سنت و آیه تبلیغ.

[5]   . مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 9، امامت در قرآن، ص 182 به بعد.

[6]   . « انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلاة... » مائده، 55.

[7]   چون طبق روایات معتبر آنکه در رکوع انگشترش را به سائل داد حضرت علی (ع) بوده است.

[8]   . الدرالمنثور، ج 2، ص 293.

[9]   . اسباب النزول، ص 148.

[10]   . تفسیر کشاف، ج 1، ص 649.

[11]   . تفسیر فخر رازی، ج 12، ص 26.

[12]   . تفسیر طبری، ج 6، ص 186.

[13]   . الغدیر، ج 2، ص 52 و 53.

[14]   . « یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم... » نساء، 59.

[15]   در تفسیر برهان نیز ده ها روایت از منابع اهل بیت (ع) در ذیل این آیه آمده است که می گوید: آیه مزبور درباره علی (ع) یا آن حضرت و سایر ائمه اهل بیت (ع) نازل شده و حتی در بعضی از روایات نام دوازده امام (ع) یک یک آمده است. تفسیر برهان، ج 1، ص 381 – 387.

[16]   . شواهد التنزیل، ج 1، ص 148 تا 151.

[17]   . بحر المحیط، ج 3، ص 278.

[18]   . احقاق الحق، ج 3، ص 425.

[19]   . « یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین... » توبه، 119. در روایات بیان شده است که: منظور از صادقین حضرت علی(ع) و اهل بیت پیامبر(ص) می باشند.( ینابیع المودة ص115 و شواهد التنزیل ج1 ص262)

[20]   . شوری، 33. برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به نمایه: اهل بیت‏علیهم السلام و آیه‏ى مودت .

[21] تذکرة الخواص، سبط بن جوزی، چاپ لبنان، ص 327، ایضاً یتابیع المودة، شیخ سلیمان قندوزی، باب 77، ص 444، چاپ اسلامبول؛ همچنین فرائد السمطنی، جوینی، بیروت، ج 2، ص 134.

[22]      «انت منی بمنزلة هارون من موسی الا أنه لا نبی بعدی؛   فضائل الخمسه، ج 1،ص316-299

[23] صحیح مسلم، صحیح ترمذی، ج 2، ص 308؛ خصائص نسائی، ص 21پپغ مستدرک حاکم، ج 3، ص 109؛ مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 17.

[24] «انی اوشک ان ادعی فاجیب و انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله عز و جل و عترتی. کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی، انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض فانظرونی بم تخلفونی فیهما؛   فضائل الخمسه، ج 2، ص 53 – 44.

  [25] ابوسعید خدری، زیدین ارقم، جابر بن عبدالله انصاری، ابن عباس، براء بن عازب، حذیفه، ابوهریرة، ابن مسعود و عامر بن لیلی، از آن جمله اند.

[26] جهت مطالعه ی بیشتر به کتاب گرانسنگ الغدیر علامه امینی، ج 1، و کتاب پیشوایی از نظر اسلام، نگارش آیت اله جعفر سبحانی مراجعه شود صفحات 274 و 317 ویژه اسناد و مضامین و تحلیل های حدیث غدیر است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد