پیمانه ////                                                زخط یار بیاموز مهر با رخ خوب//که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن
پیمانه ////                                                زخط یار بیاموز مهر با رخ خوب//که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن

پیمانه //// زخط یار بیاموز مهر با رخ خوب//که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن

فرهنگی اجتماعی

پیامهای قرآنی


پیام های قرآن کریم

 

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ (الحجرات/1)  ؛ قطعا مؤمنین برادر یکدیگرند

فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ (المآئده/48) ؛ در کارهای خیر از همدیگر سبقت و پیشی بگیرید

وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا (بقره/83 ) ؛ با مردم نیکو سخن بگوئید

وَ أَوْفُوا بالْعَهْدِ (اسراء/34) ؛به عهد و پیمان خود وفا کنید

اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى (المائده/8) ؛ عدالت پیشه کنید که آن به تقوی نزدیکتر است

الا بذکر الله تطمئن القلوب (رعد/2) ؛ آگاه باشید تنها با یاد خدا دلها آرام و مطمئن می گردد

فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ (ص/26) ؛ بین مردم به حق حکم و قضاوت کن

إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ (محمد/7) ؛ اگر (دین) خدا را یاری کنید او هم شما را یاری می کند

وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى (المآئده/2) ؛در (کارهای ) نیک و تقوا با یکدیگر همکاری کنید

وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ با زنان به نیکی و شایستگی معاشرت کنید

وَنَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً (الانبیاء/35) ؛ با خیر و شر شما را آزمایش می کنیم

إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ (هود/114) ؛ قطعا نیکیها بدی ها را از بین می برند

وَ عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ (النساء/19) ؛ با زنان به نیکی و شایستگی معاشرت کنید

إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ (الحجرات/12) ؛ قطعا بعضی از گمانها گناه است

وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ (الهمزه/1) ؛ وای بر هر عیب جوی هرزه زبان

لَئِنْ شَکَرْتُمْ لأزِیدَنَّکُمْ (ابراهیم/7 ) ؛ اگر شکرگزار نعمتها بودید (نعمتهایم را) افزون خواهم نمود

إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ (الحجرات/13) ؛ همانا گرامی ترین شما در نزد خدا با تقواترین شماست

وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ (بقره/191) ؛ فتنه انگیزی از کشتار سخت تر (و بدتر) است

وَلا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ (البقره/237) ؛ فضل و نیکی به یکدیگر را از یاد نبرید

وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ (الشوری/ 38) ؛ (مؤمنین) کارشان با مشورت یکدیگر انجام می گیرد

وَوَصَّیْنَا الإنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا ما انسان را به احسان به پدر و مادر سفارش کردیم

أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ (النساء/82) ؛ پس چرا در قرآن تدبر و اندیشه نمی کنند؟

إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (المائده/13) ؛ قطعا خداوند نیکو کاران را دوست می دارد

وَ وَصَّیْنَا الإنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا (الاحقاف/15) ؛ ما انسان را به احسان به پدر و مادر سفارش کردیم

إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ (الاسراء/53) ؛ همانا شیطان بین انسانها دشمنی و فساد ایجاد می کند

وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ (الحج/28) ؛ وافراد درمانده و فقیر را اطعام کنید

وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ (الحج/30) ؛ از گفتار باطل و نا حق دوری کنید

فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ (هود/112) ؛ همانگونه که مامور شدی (دستور رسیده تورا) پایداری و استقامت کن

فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ (العنکبوت/17) ؛ فقط روزی را در نزد خدا(از جانب او) بجوئید

مَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ (الروم/44) ؛ هرکس کافر شود کفرش به ضرر خود اوست

فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ (الروم/6 ) ، صبر کن که وعده خداوند حق است

إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ (لقمان/13) ؛ قطعا شرک به خدا ستم بسیار بزرگی است

أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ (الزمر/36) ؛ مگر خدا کفایت گر بنده خود نیست ؟

وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا فِی قُلُوبِکُمْ گفتار درست و محکم و استوار بگوئید

إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ (لقمان/16) ؛ قطعا خداوند بسیار لطیف و آگاه است

وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ (لقمان/34) ؛ خداست که باران رحمت را نازل می کند

وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ (الاحزاب/37) ؛ خداوند سزاوارتر و مستحق تر است که از او بترسی

وَ کَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا (الاحزاب/39) ؛ و خدا براى حسابرسى کفایت مىکند

وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا فِی قُلُوبِکُمْ (الاحزاب /51) ؛ خداوند هر آنچه در قلب ها ی شما است را می داند .

أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ (البقرة/267) ؛ از چیزهاى پاکیزهاى که به دست آوردهاید،انفاق کنید،

هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ (فاطر/3) ؛ آیا آفریننده ای غیر از خدا هم هست؟

اوصاف و اصناف شیعیان از نگاه امام صادق


اوصاف و اصناف شیعیان از نگاه امام صادق


آن حضرت در یک جا می‌فرماید: «الشّیعَةُ ثَلاثَةُ أصْنافٍ؛ صِنْفٌ یتَزَینونَ بِنا وِصِنْفٌ یسْتَأکَلُونَ بِنا وَصِنْفٌ مِنّا وَإلَینا، یأمَنُون بِأمْنِنا ویخافُونَ بِخَوْفِنا وَلَیسوا بِالبُذُرِ المُذَیعینَ وَلا بالْجُفاةِ الْمُرائینَ، إنْ غابُوا لم یفْقَدُوا وَإنْ شَهِدُوا لَمْ یؤبَه بِهِمْ أولئکَ مَصابیحُ الهُدی،

شیعه سه دسته‌اند؛ گروهی به وسیله ما زینت می‌یابند و ما را وسیله عزت و آبروی خویش قرار می‌دهند و گروهی به وسیله ما می‌خورند و ما را وسیله درآمد زندگی دنیایی خویش قرار می‌دهند و گروهی از ما و به سوی ما هستند، با امنیت ما آرامش می‌یابند و با ترس ما ترسانند، بذرهای کاشته شده اسرار را پخش نمی‌کنند و در برابر جفاکاران خودنمایی ندارند، اگر پنهان باشند کسی سراغ آن‌ها را نمی‌گیرد و اگر آشکار باشند به آن‌ها اعتنا نمی‌شود یعنی شهرت گریز و بی‌نام و نشانند. آن‌ها چراغ‌های هدایتند»

 

ایشان در جای دیگر فرمودند: «شیعه سه گروهند: دوست‌دار عمیق اهل بیت، پس او از ماست، و گروهی که به وسیله ما زینت می‌یابند و ما نیز زینتیم برای کسی که به وسیله ما زینت یابد. و گروهی که به وسیله ما از مردم می‌خورد و ما را وسیله درآمد زندگی خود قرار می‌دهد. و کسی که به وسیله ما امرار معاش کند، فقیر می‌شود.

 

حضرت صادق علیه السلام در روایتی خطاب به پسرنعمان می‌فرمایند:‌ای پسر نعمان! ما خاندانی هستیم که همواره شیطان در میان ما فردی نفوذی داخل می‌کند که نه از ماست و نه از اهل بیت ما، پس وقتی شیطان او را پرآوازه ساخت به طوری که مورد توجه مردم قرار گرفت، به او فرمان می‌دهد که بر ما دروغ بندد. و وقتی که رفت، نفوذی دیگر می‌آید.


اوصاف شیعیان


زینت ما باشید نه باعث ملامت

معروف است که می‌گویند «الناسُ عَلی دینِ مُلوکِهم» و رعیت همیشه رنگ و بوی شاهان و رهبران خود را دارا بوده‌اند، شیعه نیز باید چنین باشد و رنگ و بوی امامان خویش را دارا باشند؛ به گونه‌ای که هر کس آن‌ها را مشاهده کند، بر امامان و مربیان آن‌ها تحسین گوید. امام صادق علیه السلام فرمود:»‌ای گروه شیعه! زینت ما باشید نه باعث ملامت و سرزنش ما، با مردم نیکو سخن بگویید، و زبانتان را حفظ کنید و آن را از زیاده روی و زشت گویی بازدارید.»

 

ابی اُسامة بن زید می‌گوید: امام صادق (ع) فرمود: سلام مرا به هر کس که پیرو ماست و به گفته‌های ما گوش می‌کند، ابلاغ کن و از طرف من بگو: «من شما را به تقوای الهی و پرهیزکاری در دینتان، و تلاش و کوشش در راه خدا، و راستگویی و امانت داری، و سجده‌های طولانی و نیکو همسایه داری و... سفارش می‌کنم؛ زیرا هر‌گاه کسی از شما در دینش ورع داشته باشد و راست بگوید و امانت را رد کند و اخلاقش را با مردم نیکو گرداند، مردم می‌گویند: این «جعفری مذهب» است و این مرا شادمان می‌سازد و از بابت آن شادمان می‌شوم و می‌گویند: این است روش ادب و تربیت امام صادق علیه السلام، ولی اگر برخلاف این باشد، گرفتاری آن به من می‌رسد و گفته می‌شود که این هم اثر تربیتی امام صادق علیه السلام!!»

 

تقوا و پاک بودن

امام صادق علیه السلام فرمود: سزاوار‌ترین مردم به ورع و دوری از حرام، آل محمد (ع) و شیعیان آنان هستند تا سایر مردم نیز به آنان تأسّی نمایند.

و در جای دیگر فرمود:» با رفتارتان دعوت کننده دیگران باشید تا آنان از شما پرهیزکاری و تلاش و نماز و نیکی بینند، که این بیشتر دیگران را دعوت می‌کند. «شیعه باید منشأ خیرات و خوبی‌ها باشد؛ به همین جهت حضرت جعفر بن محمد علیهماالسلام می‌فرماید: «شیعَتُنا أهْلُ الهُدی وأهْلُ التُّقی وأهْلُ الخَیرِ وَأهْلُ الایمانِ وَأهْلُ الْفَتْحِ وَالظَّفر؛ شیعه ما اهل هدایت و اهل تقوی و اهل نیکی و اهل ایمان و اهل پیروزی و موفقیت‌اند.»

 

حفظ نماز و اسرار و مواسات

امام صادق علیه السلام در باره این خصلت شیعه فرمود: شیعیان ما را در سه (وقت) امتحان کنید؛ در وقت نماز که چگونه بر آن محافظت می‌کنند، در نزد اسرار آن‌ها که چگونه آن را از دشمنان ما حفظ می‌کنند و در نزد اموالشان که چگونه با آن با برادران خویش همدردی می‌کنند.

راستی انسان وقتی سفارشات امامان شیعه را در مورد نماز و غیر آن می‌بیند، احساس غرور و سربلندی می‌کند؛ ولی وقتی رفتار بعضی از شیعیان را نسبت به نماز و... می‌بیند، احساس شرمندگی و خجلت می‌کند.

عفت دامن و شکم

حضرت صادق علیه السلام در این زمینه فرمود:» همانا شیعه علی کسی است که عفت شکم و دامن دارد، تلاشش زیاد، و عملش برای خدا باشد، و امید ثواب از او داشته باشد و از عقابش بترسد. پس اگر چنین افرادی را دیدی آن‌ها شیعیان جعفر (امام صادق علیه السلام) می‌باشند.»

در روایت دیگر فرمود: به خدا سوگند شیعه علی نیست مگر کسی که عفت شکم دارد.

همرنگی با امامان علیهم السلام

از آثار مهم محبت این است که محبّ تلاش می‌کند همرنگ با محبوب گردد. هر محبی تلاش می‌کند با پیروی از گفتار و رفتار محبوب، دل او را به دست آورد. و شیعه که ادعای محبت اهل بیت علیهم السلام را دارد، و سنگ آن‌ها را به حق به سینه می‌زند، باید ‌‌نهایت تلاش خویش را در همرنگی و اطاعت از آن‌ها به کار برد.

همدردی با دیگران

برخی افراد در بعضی از عبادات مثل نماز و دعا نمره قابل قبولی دارند، ولی در مسائل مالی و انفاق به دیگران، رفت و آمد و... نقص دارند. این افراد قطعا بدانند که در شیعه بودن آنان نقص است. شیعه مانند امامان خود اهل انفاق و همدردی با دیگران است، امام صادق علیه السلام در این زمینه می‌فرماید: «ای پسر جُندب! به راستی شیعیان ما با ویژگی‌هایی شناخته می‌شوند: با بذل و بخشش به برادران و با گزاردن پنجاه رکعت نماز «واجب و مستحب» در شبانه روز؛ شیعیان ما چون سگ زوزه نمی‌کشند، و چون کلاغ طمع کار نباشند، با دشمن ما همجوار و همراه نشوند، درخواست کمک از کسی که کینه ما را در دل دارد نکنند، گرچه از گرسنگی بمیرند.

 

اوصاف راستین شیعه بیش از آن است که در این مجال بگنجد. آنچه بیان شد، مهم‌ترین اوصاف و ویژگی‌های شیعیان بود جامعه امروزی تشیع با خواسته امامان و آنچه از اوصاف شیعیان در کلام آن امامان بزرگوار مخصوصا رییس مکتب جعفری، حضرت صادق علیه السلام آمده است، ‌ فاصله زیادی دارد.

 

منابع و پی نوشت‌ها:

۱. اصول کافی، ج۲، ص ۷۴، ح۳.

۲. محسن فیض کاشانی، المحجّة البیضاء، ج۴، ص۳۵۶.

۳. صدوق، خصال، ص ۱۰۳، ح۶۱؛ منتخب میزان الحکمة، ص ۲۸۶، روایت۳۴۳۳.

۴. تحف العقول، انتشارات آل علی علیهم السلام، ص۵۵۴.

۵. امالی صدوق، ص ۳۲۷، ح۱۷؛ مشکوة الانوار، ص ۱۷۳؛ منتخب میزان الحکمة، ص۲۳۹.

۶. حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج ۸، ص۳۸۹، ح۲.

۷. شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۶۴۳.

۸. اصول کافی، ج۲، ص۷۸، ح۱۴؛ سفینة البحار، ج۲، ص۶۴۳.

۹. الکافی، ج۲، ص۲۳۳؛ المحجّة البیضاء، ج۴، ص۳۵۳.

۱۰. بحار الانوار، ج ۸۳، ص۲۲؛ جامع احادیث شیعه، ج۴، ص۵۸.

۱۱. الکافی، ج۲، ص۲۳۳، ح۹.

۱۲. صدوق، صفات الشیعة، ص۴۹.

۱۳. حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۱۹۶؛ بحار الانوار، ج۶۸، ص۱۶۴.

۱۴. ه‌مان، ح۱۳، وج۲، ص۸۰، ح۷۶؛ منتخب میزان الحکمة، ص۲۸۵.

۱۵. صفات الشیعة، ص۴۵.

۱۶. تحف العقول، ص۵۴۰.

۱۷. الکافی، ج۲، ص۱۷۳، ح۱۰؛ منتخب میزان الحکمة، ص ۲۸۶.

۱۸. برای آگاهی بیشتر به منابع ویژه؛ مثل کتاب صفات الشیعة، تألیف شیخ صدوق، با تحقیق مؤسّسة الامام المهدی علیه السلام؛ أهل البیت فی الکتاب والسنّة، تألیف محمدی الری شهری، نشر دارالحدیث؛ بحار الانوار، ج۶۸، باب ۱۹، «صفات الشیعة»، و میزان الحکمة، واژه شیعه مراجعه شود.

 

ادبیات متوسطه اول - اسلاید

سه اسلاید ادبیات متوسطه اول ( پایه هفتم ، هشتم و نهم ) تهیه کرده ام  دانلود کنید فقط یک فاتحه  به همراه صلوات به روح پدرم نثار کنید 


ادبیات فارسی پایه هفتم

ادبیات فارسی پایه هشتم

ادبیات فارسی پایه نهم

آرایه های ادبی 


علم وایمان دو بال پروازند به تنهایی به درد نمی خورد- از نماز غفلت نکنید هرچه می خواهید از نماز می گیرید


نظرتان را بنویسید 

اعتماد به نفس

راه های تقویت اعتماد به نفس

1.     نقاط ضعف خود را تقویت کنید.

2.     سعی کنید استعدادهاو توانایی های خود را هرچه بیشتر افزایش دهید.

3.     خیلی خودتان را با دیگران مقایسه نکنید .

4.     هرگاه فکر منفی میخواهد ذهنتان را به خود مشغول کند با وارد کردن فکر مثبت آن را از مغزتان دور کنید .

5.     مسایل وموانع را در ذهنتان بزرگ نکنید وهر مانعی را کوچک وبی ارزش بشمارید .

6.     خود را به ذات احدیت، خداوند تبارک وتعالی بسپارید وبه خود مغرور نشوید .

7.  روزی چند بار این جمله را به خودتان تلقین کنید : « من میتوانم به کمک خدایی که به من نیرو میبخشد به انجام هر کاری موفق شوم . »

8.     به خود تلقین کنید تا خدا با شماست شکست نمی خورید .

9.     از مشاوری صلاحیت دار کمک بگیرید .

10.       تحت تاثیر اعمال و موفقیتهای اطرافیان قرار نگیرید وسعی نکنید از آنها تقلید کنید. شما نیز توانایی های دارید که شاید دیگران نداشته باشند.

11.       طبق فرمایش پیامبر اعظم (ص ) که میفرمایند : « مردم معادنی از طلا ونقره میباشند. » تو نیز دارای گنجی عظیم هستی که با ید در وهله اول آن را کشف کنی ومطابق برنامه ای  هدفمند با تلاش و کوشش گام برداری مطمئن باش که میتوانی چرا که خواستن توانستن است .

12.       بدان که هیچ گنجی بدون زحمت به دست نمی آید.بنا بر این با صبر و حوصله با مشکلات دست و پنجه نرم کن .که به فرموده قرآن کریم : همانا با هر سختی آسانی است .

13.                  ترس را کناری بگذار ، شجاع ومقاوم باش .

14.       اگر در زندگی شکست خوردی نا امید مشو بلکه از آن درس بگیر زیرا شکست تنها عاملی نیرو بخش است نه باز دارنده.

15.       سعی کن ا رتباط با خدا را در سر لوحه کارهایت قرار دهی واز خواندن نماز غفلت نورزی .زیرا به فرمایش قرآن : [ تنها با یاد خدا دلها آرام میگیرد. ]

16.       بدان که همه انسانها دارای توانایی های خاص خودشان هستند این خود انسان است که به خودش ارزش می دهد.

17.                  به دیگرا ن نیکی کن بویژه به پدر ومادرت که حق بسیاری بر گردنت دارند .

18.                  به مطالعه کتابهای سودمند بپرداز وقدر فرصتها را بدان واز لحظه لحظه زندگی به نحو احسن استفاده کن .

19.       بدان که هیچوقت دیر نیست تو از همین الان میتوانی برای رسیدن به قله های سعادت قاطعانه تصمیم بگیری .

20.        از دستاورد های خود در یک زمینه مشخص خوشحال وراضی باشید . بخندید حتی به روی مشکلات وهرگز خسته نشوید. 

آش بی بی سه شنبه


آش بی بی سه شنبه و نَقل آش

یکی از سنت هایی  که درخراسان جنوبی -بیرجند - روستای تخته جان هنوز هم برگزار میشود پختن آشی مخصوصی است  به نام آش بی بی سه شنبه. صاحب مجلس به نیتی که دارد آن را بر پا میکند در این مجلس فقط زنان حضور دارند و از این آش تناول می‌کنند روضه ای توسط خانمی که روضه خوان است خوانده میشود و در پایان این آش تقسیم می شود که آن را به اجمال بیان میکنم

مواد لازم آش بی بی سه شنبه:

1-     آرد الک شده که به صورت رشته در می آورند (به ازای هر نفر 200گرم)

2-     نخود(به ازای هر نفر 100گرم) [بهتر است قبلاً جداگانه پخته و سپس اضافه شود یا اینکه شب نخودها را خیس نموده و اضافه نمایند]

3-     سیب زمینی (کوچک) [بهتر است جداگانه پخت شود و با همان پوست به آش اضافه شود حدوداً نیم ساعت بعد از بار گذاشتن آش]

4-     ادویه جات (فلفل، زرد چوبه ، نمک)

5-     روغن

6-     پیاز سرخ شده

7-     سیر [بهتر است سرخ شود وبعد ازاینکه آش خوب پخته شد به

آن اضافه شود]سیر طعم آش را دو چندان میکند

طرز پخت آش بی بی سه شنبه :

  آب را داخل دیگ ریخته و به جوش می آورند آنگاه رشته  های الک شده آرد گندم رااضافه می نمایند و در این زمان باید مرتب با کفگیر آن راهم بزنند که اکثرا ً به نیت هایی که در دل دارند در این کار سبقت میگیرند. البته این کار به خاطر این است که نسوزدیا ته نگیرد و  بعد از هر یکربع یکربع آب داغ اضافه نموده تا رقیق شود و باز هم   در این هنگام بایدآن را هم بزنند تا رشته ها خوب پخته شود ضمناً زرد چوبه را در همین زمان اضافه نموده تا خوب رنگ بگیرد سپس سایر موادی که دربالا نام برده شد اضافه نموده و باز هم آن را هم میزنند. وقتی که پخته شد شعله اش را کم می‌کنند و برای صرف کردن غذا آماده می شوند. ضمناً نانمخصوص محلی به نام «کماج» نیز در تابه های مخصوص پخته میشود که به میهمانان داده می شود.

 چگونگی مراسم بر پایی آش بی بی سه شنبه

 

این  آش  به نام سه بی بی از حوران بهشتی به نام های 1- بی بی حور 2- بی بی نور 3- بی بی نجات بر پا میگرددو از آن جهت که در روز سه شنبه است به نام بی بی سه شنبه معروف شده است. خانواده ای که نیت کرده است آش را بپزد یعنی خانم آن خانه  [نیت ممکن است به خاطر سلامتی مسافر ، یا هر نیت دیگری بر پا گردد. ] در شب سه شنبه به همراه چند زن از منزل بیرون رفته یک سینی که روی آن قران ، آینه ، سرمه دان ، گلاب و شیرینی است به همراه یک کیسه یا انبانی که برای جمع آوری مواد لازم برای آش است برداشته وباید به منازلی مراجعه کنند که در آن خانه دختری به نام فاطمه داشته باشند و هفت منزل را به همین صورت رفته ودر بدو ورود با اجازه صاحبخانه و یا الله گفتن و به طور ناشناس می‌گویند : بدهید به نام فاطمه فردا آش بی بی سه شنبه داریم صاحب منزل می گوید قربان نام فاطمه منم کنیز فاطمه ،بفر مایید ؛کسی که با این زنان روبرو می شود باید دختر یا خانم آن خانه باشد و پسر یا مرد خانه نباید آنها را ببیند یاچشمش حتی به آن سینی که همراه دارند نباید بیفتد. صاحب آن خانه موادی از قبیل نخود ، ادویه جات ، یا هم پول به نیتی که دارد می دهد و سپس آنها را بدرقه می کند خانه های دیگر را نیز به همین صورت می روند و به منزل مراجعت می‌کنند وسینی را به اتاقی برده در آنجا سفره ای پهن می‌کنند و آرد را الک کرده ودر کنار آن سفره قرآن را باز کرده و یک چراغ نیز روشن نموده و بعد از چیدن سفره دو رکعت نماز حاجت به جا می آورند و درب اتاق را تا صبح می بندند و کسی را بویژه جنس مذکری را به اتاق را ه نمی دهند معتقدند که نبایدچشم مذکری به ان چراغها بیفتد صبح علی الطلوع در اتاق را باز کرده و معتقدند که حوران بهشتی بر  این سفره نظر کرده و قران خوانده و رفته اند. بعد ازاین مقدمات یکی

 بعنوان دعوت کننده ، اهالی محل را دعوت نموده برای صرف آش { فقط خانم ها را دعوت می‌کنند }در هنگام دعوت کردن شخص دعوت کننده می گوید : بفر مایید خانه .... پای واقعه دعوت شونده می گوید خدا قبول کند به هر نیتی که دارید. حاجت روا باشید. وقتی همه جمع شدند آخوند زنی که به مجلس خبر شده بلند شده و روی صندلی می نشیند و نقل آش را می خواند. در هنگام نقل آش یک دختری که نامش فاطمه است دو کاسه بر می دارد یکی خالی و دیگری پر از آش ودر جلوی خود قرار می دهد و با یک قاشق آش را به کاسه خالی می ریزد و در دلش می گوید بله { هر بار که یک قاشق می ریزد در دلش می گوید بله } این دختر مکلف نباید باشد. پیش از نقل آش چراغ روشن می‌کنند این چراغ ها به این صورت است که تعدادی چوب به اندازه 30 سانتیمتر  تهیه نموده و در بالای هریک از چوبها پنبه آغشته به روغن می پیچند و در  روی یک سینی که  کف آن را  پر گِل کرده اند فرو برده و آنگاه آنها را روشن می نمایند.  این سینی باید در وسط مجلس قرار گیرد. بعد از نقل آش حاضران در مجلس را شیرینی نیز می دهند که با خود به خانه می برند «به عنوان تبرک»خانم روضه خوان روضه را در این اثنا می خواند   ودر پایان دعا می کند و همه آمین می‌گویند. سپس هنگام خوردن آش فرا میرسد  سفره پهن می شود به حاضرا ن از نانی که در تابه ها پخته شده به نام کماج به طور مساوی تقسیم میگردد یکی بر سر حاضران گلاب می پاشد و به هر کدام یک قاشق شکر و یک قاشق نمک نیز به عنوان تبرک می دهند. بعد از صرف غذا مجلس را باذکر فاتحه ای به اتمام می رسانند. کسانی که دوست داشته باشند هنگام عصر به مزاری که در روستا می باشد رفته و آنجا نیز چراغ روشن کرده و آجیل و چناچه ماست داشته باشند به همراه می برند و دو رکعت نماز حاجت به جا آورده و سپس به نیتی که دارند چیزهای خوردنی که به همرا ه آورده به دیگران یادر بین راه مزار تقسیم میکنند.

 

نقل آش  

 نقل نموده اند که در ولایت شیراز حاجی صالح نامی بود. و دختری داشت که از مادر یتیم شده بود بسیار عاقل و دانا و صاحب حسن و جمال و کمال و بی نظیر که بر یتیمی و پریشانی خود گریه میکرد و می گفت :

 فلک را از ازل بیداد دادند                   یتیمان را دل ناشاد دادند

یتیمی داد و بیداد از یتیمی         نباشد یک دل شاد از یتیمی

الهی طفل بی مادر نگردد          ذلیل و خوار و هم مظطر نگردد

حاجی صالح را همسایه ای بود بیوه و مکّاره و هر صبح و شام پی دلداری دختر آمد و شد می کرد و به شیوه محبت و نوازش کم کم توانست او را فریب بدهد و گفت ای نازنین سالهاست که من مهر پدرت را در دل جا کرده ام اگر تو پدرت را به خواستنی من رضا کنی من مادرانه تو را خدمت کنم. القصه دختر چون پدر خود را به نکاح آن حیله گر راضی نمود و چون آن مکاره به مراد دل رسید با دختر بنای تعدی و ظلم پیش کشید هر دقیقه به نوعی اورا اذیت و آزار می نمود آخر الامر روی بستر خود ، خود را به ناخوشی و ضعف و غش بر ساخت و هر ناله و آهی که می کرد می گفت : ای داد و بیداد از بد قدومی وسر خوری این یتیم که مرا ازشادی  عمر محروم ساخت  و نیز همسایگان و اقارب خود را گفته بودکه هر کدام به عیادت من

می آیید به شوهرم بگویید که دخترت بدبخت است  سعادت و میمنتی ندارد و نگاه داشتن او در خانه باعث  برهم زدن شادی است و تو باید اورا از خانه بیرون کنی چون دختر کردار آن مکاره را شنید از پدر ش قهر کرد و و از شهر بیرون آمد را ه ولایت غربت را در پیش گرفت روز راه رفت و شب به  سر چشمه آبی و باغ و

 بوستانی رسید داخل باغ شد از ظلمت شب و پریشانی و تنهایی بر خود می گریست و نمی خوابید و به خدا عرض میکرد که ای قادر متعال و ذو الجلال خدایا تا کی در بدری ؟ یا خانه امیدمرا بر بند یا قفل مهمات مرا بگشای ناگاه دید چهار زن نورانی راکه وارد آن باغ شدند و مادرانه آن دختر را نوازش کردند. دلداری دادند و گفتند ای دختر جان غم مخور واشک مریز که تو به مرتبه خوبی مرسی و از غم می رهی اما نذر کن که چون کار به مراد دل تو بشود به ختم اماج و کماجی اقدام نمایی و طرز ختم را نیز بدو تعلیم دادند دختر از اسم آن چهار زن پرسید گفتند : بی بی حور بی بی نور بی بی حیات و بی بی نجات و از نظر غایب شدند دختر حیران و پریشان بود که چه کند و به کجا برود ناگاه عبور شاهزاده ای به آن سر چشمه رسید که به شکار می رفت نگاه به باغ کرد دختری دید خوش صورت ، پری منظر،عاشق  شده و آهی کشید و گفت:  

  ای نازنین دل آرا

      جان برفت ایمان برفت  روزگار از دست رفت

        عاشقت گردیده ام صبر و قرار از دست رفت

        پیش از این گر اختیاری داشتم ای جان من

       چون تورا دیدم عنان اختیار از دست رفت

القصه آن شاهزاده دختر را با عزت و احترام به شهر آورد و او را از برای خودش عقد نمود شهر را آیینه بندی نمود و هفت شبانه روز به عیش و نوش و عشرت مشغول شدند  که مردم شهر همه تعجب نمودند و هر دوی ایشان نیز شادی می کردند مادر شاهزاده نیز چون پسر را با عروسش در حجله دامادی می دید

شادی می کرد و خوشحال بود القصه چون دختر و شاهزاده به مراد دل رسیدند عروس به شاهزاده گفت مرا مرخص کن که به نذر خود عمل نمایم شاهزاده عروس خود را رخصت داد و خود از حجله بیرون رفت عروس کنیزان حرم را فاطمه اسم گذاشت و از ایشان آرد طلب کرد و شروع به طبخ آماج و کماج{ آرد را خمیر کرده و به صورت نان فطیر می پزند ومواد دیگری به آن اضافه می‌کنند که به آن کماج می‌گویند. مقداری از آرد را با روغن و کمی زعفران مخلوط می‌کنند و به صورت دانه های کوچک در می آورند که به آن آماج می‌گویند. }  نمود مادر داماد که از سرِّکار با خبر نبود شاهزاده را گفت عجب عروسی آورده ای که در حسن و جمال نظیر ندارد ولی پیشه او و هنر او گدایی بوده است و با آماج و کماج پرورش یافته شاهزاده در غضب شد داخل مطبخ شد و قول مادر را به صدق دید دیگ را سرنگون کرد و طعام را پایمال نمود و

 عروس را سیلی زد و با پسروزیر و پسر وکیل به عزم شکار از شهر بیرون رفت در بیابان گرفتار باد شدیدی شد گرد و غبار تیره حرکت کرد به نحوی که شاهزاده از رفقای خود عقب افتاد و تنها به شهر مراجعت نمود چون به شهر آمد مردم به استقبال شاهزاده بیرون آمدند پسر وزیر و وکیل را همراه وی ندیدند همهمه در شهر افتاد که شاهزاده تنها از شکار آمده و رفقای خود را کشته علامت آن اینکه خون از خورجین مچکید عسس ها آمدند خورجین را پالیدند دو سر بریده به شکل سر پسر وکیل و وزیر بود هرچند شاهزاده قسم میخورد که این هاهندوانه بوده است باورشان نمی شد آخر الامر پادشاه حکم به زندانش نمود مدتی که شاهزاده در زندان بود به خود افتاد که من که  خطایی مرتکب نشدم که به زندان افتادم مگر انکه همان آماج و کماجی که پایمال کردم. پس به مادرش پیغام فرستاد که عروس مرا سلام برسان و بگو که مرا حلال کند و ختم آماج و کماجی رابر سر پا کند مادربه نزد عروسش رفت و معذرت خواهی کرد چادر مندرسی بر سر کرد و به در درب منزلی که نام فاطمه در آن بود رفت و آرد گدایی نمود و زنان را جمع کرد و به ختم آش

 اقدام نمود همان لحظه پسر وزیر و وکیل به شهر آمدند و تمام مردم شهر باخبر شدند و شاهزاده از زندان نجات یافت خورجین را که نگاه کردند دیدند که دو عدد هندوانه فقط بوده است { قصه ما به سر رسید آشتون حاضر شد. ضمنا این داستانی بود عامیانه

تحقیق وپژوهش: علیرضا کمیلی سال 1370 تخته جان 

بهلول و هارون

روزی هارون الرشید از کنار قبرستانی می گذشت که دید بهلول در قبرستان استخوانها را جابجا می کند  گویی عقب چیزی می گردد گفت بهلول چه میکنی ؟ گفت امروز آمده  ام میان این ها از هم جدایشان کنم و فرق بگذارم بین وزیر و دبیر و سرهنگ و سرتیپ و تاجر و حمّال می خواهم ببینم داخل این ها کدامشان وزیر هستند هر چه نگاه می کنم می بینم تمام مثل هم هستند اینها بی خود در توی دنیا توی سر هم میزدند . هارون گفت: بهلول تو چرا شهر را  رها کردی و آمده ای اینجا گفت حقیقتش این است که در شهر اذیتم میکنند اینجا کسی به من کاری ندارد " گفت آیا گفتگو با مرده هم داری ؟گفت بله گفت آیا جوابت را هم می دهند ؟ گفت همه یک جور جواب می دهند من به آنها میگویم ای قافله بار انداخته کی از این جا حرکت می کنید می گویند ما منتظر شما زنده ها هستیم که باهم وار محشر شویم.

چرا دعا استجابت نمی شود؟

موعظه زاهد

ابراهیم ادهم روزی از بازار بصره می گذشت چون زاهد بزرگواری بود مردم دور او جمع شدند و 

گفتند ای ابراهیم خداوند در قرآن فرموده « اُدعونی استجب لکم  دعا کنید تا اجابت کنم شما  را» پس چرا ما 

دعا میکنیم و مستجاب نمی شود ابراهیم گفت به ده علت دلهای شما مرده است

1-     شناختید خدا را ولی حق او را ادا نکردید

2-     قرآن خواندید با قرائت و لی به آن عمل نکردید

3-     ادعای محبت با پیغمبر نمودید و لی اولادش را دشمن داشتید

4-     ادعای عداوت با شیطان میکنید ولی در عمل با او موافق هستید

5-     ادعای محبت بهشت می کنید ولی کاری که مستحق او باشید نکردید

6-     ادعا می کنید ترس از آتش را ولی بدنتان را در آن انداختید

7-     مشغول به ذکر عیوب مردمید ولی از عیوب خود غافلید

8-     ادعای بغض دنیا می کنید ولی به فکر جمع کردن آن هستید

9-     اقرار به مرگ دارید اما چیزی را برای آن تهیه نکردید

10- مردگان را دفن را کردید اما عبرت نمیگیرید

بدین سبب دعایتان اجابت نمی شود .

نصایح لقمان

نصایح لقمان

لقمان به فرزندش می گفت پسرم از مصاحبت با پیغمبران این چند کلمه را بر گزیدم تو هم بر خود بسپار و عمل کن :

1-     اذا کنت بین الصلوة فاحفظ قلبک

 (زمانی که در نماز بودی قلبت را از هوا ها و هوسها حفظ کن تا عبادات تو مقبول در گاه پروردگار شود)

2-   اذا کنت بین الناس فاحفظ لسانک 

 ( زمانی که در بین مردم بودی زبانت را نگهداری کن تا در دنیا محبوب مردم ودر آخرت محبوب خدا شوی )

3-     اذا کنت بین النعمةفاحفظ حلقک

 ( هر گاه به نعمت های خدا رسیدی از خوردن و آشامیدن و زیاده روی گلویت را حفظ کن )

4-     اذا کنت فی دار الغیر فاحفظ عینک 

( زمانی که وارد خانه غیر شدی چشمت را از نظر به مال و ناموس مردم حفظ کن )

صلح و دوستی

وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ﴿۹سوره حجرات

 هر گاه دو گروه از مؤ منان با هم به نزاع و جنگ پردازند در میان آنها صلح برقرار سازید و اگر یکی از آنها بر دیگری تجاوز کند با طایفه ظالم پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد، هر گاه بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد) در میان آن دو بر طبق عدالت صلح برقرار سازید، و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشه گان را دوست دارد.

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿۱۰ سوره حجرات

مؤ منان برادر یکدیگرند، بنابراین میان دو برادر خود صلح برقرار سازید، و تقوای الهی پیشه کنید تا مشمول رحمت او شوید.