پیمانه

پیمانه

فرهنگی اجتماعی
پیمانه

پیمانه

فرهنگی اجتماعی

بهلول و هارون

روزی هارون الرشید از کنار قبرستانی می گذشت که دید بهلول در قبرستان استخوانها را جابجا می کند  گویی عقب چیزی می گردد گفت بهلول چه میکنی ؟ گفت امروز آمده  ام میان این ها از هم جدایشان کنم و فرق بگذارم بین وزیر و دبیر و سرهنگ و سرتیپ و تاجر و حمّال می خواهم ببینم داخل این ها کدامشان وزیر هستند هر چه نگاه می کنم می بینم تمام مثل هم هستند اینها بی خود در توی دنیا توی سر هم میزدند . هارون گفت: بهلول تو چرا شهر را  رها کردی و آمده ای اینجا گفت حقیقتش این است که در شهر اذیتم میکنند اینجا کسی به من کاری ندارد " گفت آیا گفتگو با مرده هم داری ؟گفت بله گفت آیا جوابت را هم می دهند ؟ گفت همه یک جور جواب می دهند من به آنها میگویم ای قافله بار انداخته کی از این جا حرکت می کنید می گویند ما منتظر شما زنده ها هستیم که باهم وار محشر شویم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد