پیمانه ////                                                زخط یار بیاموز مهر با رخ خوب//که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن
پیمانه ////                                                زخط یار بیاموز مهر با رخ خوب//که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن

پیمانه //// زخط یار بیاموز مهر با رخ خوب//که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن

فرهنگی اجتماعی

شهید محمد نبئی ( روستای زیدان)

شهید محمد نبئی

محمد نبئی فرزند محمداکبر متولد دوم مردادماه سال هزار وسیصد وچهل وهشت در روستای زیدان از توابع شهرستان بیرجند در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد.در 18 ماهگی مادرش به رحمت ایزدی پیوست. چون در روستای زیدان مدرسه وجود نداشت، نتوانست درس بخواند. بعدها مختصر سوادی فرا گرفت و همراه پدرش به دامداری پرداخت. او وجود خداوند دانا و توانا را در سکوت صحرا احساس می نمود؛ گوسفندان را خیلی دوست داشت و آن ها را نعمت های خداوند می دانست. اگر کسی از او تقاضای کاری می کرد، با دل و جان کارش را انجام می داد. در برآودن نیاز و حل مشکلات دیگران کوشا بود. چون مادر نداشت، بیشتر با خاله اش زندگی می کرد و در کارهای خانه با وی همکاری می نمود.خاله اش خانم معصومه جوانشیر می گوید:محمد از وقتی که به خانه ما قدم گذاشت روزی خود را با خودش آورد و باعث برکت و رونق خانه شد او در کارهای خانه از قبیل پخت نان و تهیه غذا وآب کمک می کرد مثل فرزندان خودم او را دوست داشتم وفرزندانم نیز به او محبت داشتند و اگر دیر می آمد دلشان برایش تنگ می شد. علاقه زیادی به ائمه مصومین به ویژه امام رضا علیه السلام داشت او خنده رو بود وهیچ وقت عصبانی نمی شد . دوستانش آقایان: احمد حسینی ، اکبر خالقی ، غلامرضا نبئی ،شیر محمد نبئی و علی محمد نبئی و عیسی ناتوان می گویند:از اخلاق خاص او این بود که دوست داشت کارهایش را خودش به تنهایی انجام دهد و باعث مزاحمت دوستانش نباشد .او به ائمه اطهار علیهم السلام علاقه ی زیادی داشت و در جلساتی که به همین منظور برگزار می شد، شرکت فعال داشت. قرآن را تلاوت می کرد و در اول وقت نماز را در مسجد و با جماعت اقامه می کرد. پای صحبت روحانیون و ریش سفیدان می نشست و با جان و دل به حرف هایشان گوش می داد. طرفدار حق بود و دیگران را امر به معروف و نهی از منکر می کرد.هرگز کسی از او دروغی نشنید. در میان مردم از محبوبیت برخوردار بود چنان که همه ی مردم او را دوست داشتند. در مسجد و مجالس مذهبی شرکت می کرد. از دستورات امام تبعیت می نمود. عاشق شهادت بود و به جبهه و جنگ اشتیاق داشت با همین اشتیاق در 17 سالگی به جبهه اعزام شد. توصیه می کرد از کمک به جبهه دریغ نورزند و جبهه ها را خالی نگذارند. در تاریخ سوم مردادماه سال 1366 در اشنویه ی کردستان پس از تحمل شکنجه ی زیاد و سوختن صورت توسط نیروهای کومله و دموکرات در سنّ 18 سالگی به ندای حق لبیک گفت و به شهادت رسید. پیکر پاک و مطهرش پس از تشییع، باشکوه فراوان در زادگاهش روستای زیدان به خاک سپرده شد.


تحقیق و پژوهش : علیرضا کمیلی