پیمانه ////                                                زخط یار بیاموز مهر با رخ خوب//که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن
پیمانه ////                                                زخط یار بیاموز مهر با رخ خوب//که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن

پیمانه //// زخط یار بیاموز مهر با رخ خوب//که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن

فرهنگی اجتماعی

هفدهم ربیع الاول ولادت پیامبر اسلام و امام صادق


بلغ العلى بکماله کشف الدجى بجماله حسنت جمیع خصاله صلوا علیه و آله

ازمکه فروغ ایزدی پیدا شد        سرچشمه نور احمدی پیدا شد   

در هفدهم ربیع از دخت وهب      نورسته گل محمدی پیدا شد  

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد     دل رمیده ما را انیس ومونس شد


ازمکه فروغ ایزدی پیدا شد        سرچشمه نور احمدی پیدا شد   

در هفدهم ربیع از دخت وهب      نورسته گل محمدی پیدا شد  

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد     دل رمیده ما را انیس ومونس شد


سحر از عالم غیبی سروش دلنشین آمد  //  که غم را ز دل ها برد ، با شادی قرین آمد

  ببارید از سحاب رحمت حق ، مشک بر کعبه  //  شمیم روح افزا از بهشت عنبرین آمد

تجلی کرد انوار الهی باز در بطحا      // جهان از پرتوش برتر ز فردوس برین آمد

 به حکم ذوالمنن از آسمان ها رانده شد ابلیس  //  چو با خیل ملک از عرش جبریل امین آمد

فضای مکه پر شد از ملائک بهر مولودی  //که بالاتر ز خلق اولین و آخرین آمد

چنان شوری به پا شد بهر او در کشور هستی    //   تو گفتی انقلابی همچو روز واپسین آمد

همه قدّوسیان در صف همه کرّوبیان برپا   //   که طاووس جلال کبریا آن نازنین آمد

به صبح هفده شهر ربیع از مطلع عزّت    //   عیان شد طالع مسعود و ختم مرسلین آمد

چو خورشید جلال احمدی تابید در عالم    //   ز ایزد بر جمال او هزاران آفرین آمد

چو مولودی که فرموده خدا در شأن او لولاک   //  تمام آفرینش سایه ، او رکن رکین آمد

بود نامش محمد ( ص) کنیه ابوالقاسم لقب طه   //   همای رحمت حق رحمة للعالمین آمد

شکست ایوان کسری و سلاطین محو ، آن روزی   //   که شاهنشاه اقلیم بقای ملک دین آمد

نسیم حق پرستی چون وزید، آتشکده خاموش   //  همه بت های عالم واژگون شد، بر زمین آمد


شعر از : محمد تقی مقدم 


*** 

در تقارن میلاد مسعود حضرت رسول اکرم ( صلّی الله علیه وآله ) و امام جعفر صادق ( علیه السلام

ای به ذکر روی تو ، تسبیح گردان ماه و مهر // وی به روز و شب جمالت را ثناخوان ماه و مهر

با خیالت رو به ذکر یاجمیل آورده اند // بیش ازین در آتش حسرت مسوزان ماه و مهر

آسمان با صدهزاران دیده می جوید تو را // رونما ، تا رونما آرد به دامان ماه و مهر

در حجاب نور مستوری ، ولی با این همه // با نگاهی دل ز کف دادند آسان ماه و مهر

از فروغ روی تو هفت آسمان روشن شده ست // ای رخت را روز و شب آیینه گردان ماه و مهر

چشمشان در خواب هم هرگز نبیند خواب را// در رخ تو مات و حیرانند اینسان ماه و مهر

مدّعا را با دو شاهد آسمان اثبات کرد : // از سحرخیزان و از شب زنده داران ، ماه و مهر

در گذرگاه تجلّی ای فروغ لایزال // با دو جلوه از تو شد اینسان فروزان ماه و مهر

با تو رونق نیست بازار مه و خورشید را // بِهْ که تا نگشوده بربندند دکّان ماه و مهر

رزقِ نور کهکشان ها در فروغ حسن تست // ای دو قرصِ نان تو را بر خوانِ احسان ، ماه و مهر

دورباش چشم بد را نیست حاجت ، تا که هست // مجمره گردان فلک ، اسپندریزان ماه و مهر

کهکشان در کهکشان گسترده طیف نور او // ذرّه اویند در گردون فراوان ماه و مهر

چون رُخش را گاه مه خوانند و ، گاهی آفتاب // زین شرف ساید سر خود را به کیوان ماه و مهر

چشم من ماتِ جمال مصطفی بادا ، که هست // اندرین آیینه سرگردان و حیران ، ماه و مهر

ای شبستان تجلّی از تو روشن همچو روز // وی به یمن جلوه ات این گونه رخشان ماه و مهر

کرده میلاد تو را با حضرت صادق قرین // تا خدا امشب کند با هم نمایان ماه و مهر

شایگان آورده ، گنج شایگانم آرزوست ! // ای به چرخِ جود تو رخشان هزاران ماه و مهر

ای به درگاه جلالت چار ارکان خاکبوس // هفت اختر مشعل افروز و ، دو دربان : ماه و مهر

از سر « پروانه » خود سایه رحمت مگیر // هست تا در سایه مهرت خرامان ماه و مهر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد